
ronak n :
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻣﻼ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ ...
ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪم ، يه دختر با دوستش از کنارم رد ميشدن که چشمشون افتاد به تابلو ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺩﺭﺑﻬﺎﯼ ﺿﺪﺳﺮقت .
ﺑﻌﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ اين يکي به اون يکي ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻘﺪ ﺑﯿﮑﺎﺭﻥ ! ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺴﺖ ﮐﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﺭ ﺑﺪﺯﺩﻩ ..؟
ﻣﻦ ديگه سورپرايز نشدم ....
من مُردم ...
اينم روحمه داره خاطره تعريف ميکنه ...
هفتم سه روز ديگه است .

خیلی جالب بود