۲۰:۴۵ ۱۳۹۳/۹/۲۸
خاطرات يک پسر:
تولدم بود داشتم به ترتیب کاغذ کادوها رو باز می کردم :
بابام: ی گوشی اکسپریا با یه کاغذ که روش نوشته بود : 200 بهت بدهکار بودم,الانم 200 تومنشو من دادم بقیه قسطاشو باید خودت بدی صداشو در نیار ,بخند!(surprised)
مامان: 100 تومن پول با یه کاغذ: اینو الکی گذاشتم جلو مهمونا آبرو ریزی
نشه,خرجش نکنیا پول برق و گازه الانم تابلو نکن بخند من(teeth)
خونواده عمه: ی ظرف شیشه ای آجیل خوری(چی کارش کنم آخه من)(sad)
خونواده دایی: ی دست پارچ ولیوان خارجی(اینجا که رسید قلبم تیر کشید)(crazy)
داداشم: دسته پلی استیشن(واسه خودش گرفته بود گوسفند)(mad)
خونواده عمو: ی ساعت دیواری با 50 تومن تراول( ساعتو زدن پذیرایی پوله
هم تقلبی از آب درومد)(sick)
خاله: اتوی برقی( خدایا منو بکش)(tongue)
دایی : آبمیوه گیری( به درد نمیخورد)(confused)
مام بزرگ: ی ماچ آبدار(صورتم خیس شد,دندون مصنوعیاش هم افتاد تو لباسم)(cool)
بابزرگ: یه پس گردنی با جمله ی "کره خر" مرد شدیا!(cry)
ترجیح میدم سال دیگه یه کاری کنم همه تولد منو یادشون بره!!