shimajoon z : کامپیوتر داشت کار میکرد که یهو دود سیاهی از پشتش زد بیرون ! میگه : کامیپوترت سوخت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه برنامه مونده بود سر دلش ، آروغ زد رفلاکس شد !