یه روز دانشجویی برای خوردن غذا می ره سلف دانشگاه.
مستقیم میره سر میز اساتید.
جلو استادش شروع می کنه به غذا خوردن😉😉😉😉☺️
استادش عصبانی میشه و به شاگردش میگه:
تا حالا دیدی گاو و پرنده یه جا غذا بخورن.؟؟؟!!! 😡😡😡😡
شاگرد با خونسردی کامل میگه :
ببخشید پس من پرواز می کنم میرم یه جای دیگه.😝😝😝😝😝
استاد بیشتر عصبانی میشه
و تصمیم می گیره بعد جلسه امتحان حالشو بگیره،
موقع تمام شدن جلسه استاد می بینه راهی نداره واسه رد کردنش.😒😒😒😒
میگه ازت یه سوال می پرسم اگه منطقی جواب بدی بهت نمره می دم
شاگرد قبول می کنه.
بهش می گه دوتا کیسه هستن که
داخل یکی پر پوله و دیگری عقل و شعور
شما کدومو انتخاب میکنی؟؟
شاگرد: کیسه پر پول 😉😉😉
استاد می گه :
ولی من کیسه عقل و شعور رو انتخاب می کردم😄😄😄
شاگرد: بله دقیقأ هر کی هر چی رو که نداره انتخاب می کنه 😉😉😉😉😉
استاد که دیگه خونش به جوش اومده بود ،
زیر برگه فقط مینویسه گاو. 😡😡😡😡😡
شاگرد هم بهش نگاه نمی کنه ...
ولی بعد چند لحظه بر می گرده میگه
ببخشید استاد شما اسمتو نوشتی
ولی امضا نکردی 😉😄😄

