خانه
329K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۴:۲۷   ۱۳۹۳/۶/۲
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    «خاطره اي از كشيك در پايين پاي حضرت»



    سيد علي آقا كاظمي، يكي ديگر از خادمان حرم مطهر امام رضا(ع) كه در اين سفر به شهر سمنان سفر كرده است با نقل خاطره اي زيبا و به يادماندني  گفت: در قسمت پائين پاي حضرت و زير درب دارالسرور كه بسار جاي پرفضيلتي است و مي گويند اولياء خدا براي رعايت ادب از اين قسمت به زيارت مشرف مي شوند؛ مشغول خدمت و كشيك بودم، متوجه مردي با لباس رفتگري شهرداري، كه در حال و هواي خود و در حال درد و دل كردن با امام رضا(ع) بود، شدم.



    وي ادامه داد: من نسبت به احوال زائرين بي‌تفاوت نيستم و بر همين اساس به سراغش رفتم و از او پرسيدم چه مشكلي دارد؟ رفتگر زحمت كش در بيان مشكل خود اين طور گفت: "من كارگر شهرداري هستم و به صورت پيماني كار مي كنم، پيمانكار حقوق ما را نمي‌دهد از طرفي همسر من نيز تازه زايمان كرده است و چند روزي است كه از بيمارستان مرخص شده است، من مي‌خواهم براي خانه مرغ بخرم ولي هيچ پولي ندارم."



    سيدعلي آقا كاظمي از رفتگر زحمتكش مي پرسد به چه مقدار پول نياز داري و رفتگر نيز مي گويد «اگر پنج هزار تومان پول داشتم مي توانستم مرغ بخرم. در ضمن شناسنامه‌ام را آورده‌ام كه اگر شد گرو بگذارم تا بتوانم پول قرض بگيرم»



    اين دربان حرم امام هشتم در ادامه مي‌گويد:«چند دقيقه‌اي گذشت و من متوجه شدم كه به علت اينكه لباس خادمي بر تن دارم هيچ پولي در اين لباس ندارم، چون تمام پول خود را در لباس شخصي كه در آسايشگاه است گذاشته‌ام. خيلي منقلب شدم ،پيش خودم به امام رضا (ع)گفتم«يا امام رضا اگر مقدور است و خودت صلاح مي داني يك نفري پيدا شود تا من بتوانم يك پولي از او قرض بگيرم و بدهم به اين رفتگر تا دست خالي از حرم بيرو ن نرود.»



    كاظمي در ادامه با بيان اينكه نمي دانم چه حكمتي در كارهاي امام رضا وجود دارد ،بيان داشت:در همين لحظه آقاي ابولفضلي از همكاران من كه در اين سفر نيز با هم هستيم را ديدم،ولي متاُسفانه نتوانستم از او پولي قرض بگيرم ،چون احساس كردم شايد او هم در لباس خادمي خود پولي نداشته باشد.



    بعد از 5 دقيقه يكي از دوستان صميمي خودم را در حرم ديدم ،ايشان خادم نبود ولي يكي از دوستان صميمي من بود،در نهايت مقداري پول از او گرفتم ولي متاُسفانه نتوانستم در بين جمعيت زائرين ،رفتگر را پيدا كنم . با حالتي منقلب تر از گذشته براي صرف ناهار رفتم و وقتي متوجه شدم ناهار مرغ است انگار مي خواستم زمين شكافته شود و مرا ببلعد.



    دربان كشيك سوم حرم امام هشتم مي گويد:غذا را رها كردم و از مهمانسرا بيرون آمدم و پيش خودم به امام رضا مي گفتم « يا امام رضا اگر يه جوري به دل من نندازي كه مشكل اين بابا حل شده من از ناراحتي دق مي كنم.» در همين لحظات ساعت كشيك من تمام شد و به منزل رفتم . در حال استراحت در خانه بودم كه از تلويزيون شنيدم مرحله اول يارانه ها را به حساب واريز كردند ،دل خودم را خوش كردم كه انشاءا... مشكل آن آقا نيز حل شده باشد.



    سيد علي كاظمي گفت: بعداز يك ماه به صورت تصادفي رفتگر را در حرم ديدم و از او پرسيدم آيا مشكل شما حل شد؟ كه در جواب به من گفت :«بله، درسته آن روز دست خالي از حرم بيرون رفتم ولي از لطف و عنايت و كرامت آقا علي بن موسي الرضا (ع) آن شب دست خالي به خانه نرفتم».
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان