خانه
329K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۱:۲۳   ۱۳۹۳/۶/۶
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    داستان زیبای سم کشندهبسیار جالب و خواندنی




     


    دخترى ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولى هرگز نمی‌توانست با مادرشوهرشکنار بیاید و هر روز با هم جر و بحث می‌کردند. عاقبت یک روز دختر نزدداروسازى که دوست صمیمى پدرش بود رفت و از اوتقاضا کرد تا سمى به او بدهدتا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت: اگر سم خطرناکى به او بدهد ومادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونى به دختر داد وگفت که هر روز مقدارى از آن را در غذاى مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم‌کمدر او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مداراکند تا کسى به او شک … نکند.


    دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـدارى از آن را در غـذاى مادر شوهـر می‌ریخت و با مهربانى به او می‌داد.


    هفته‌ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت:آقاى دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم.


    حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد که بمیرد، خواهش می‌کنم داروى دیگرى به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.

    داروساز لبخندى زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونى که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان