خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۴:۱۸   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    داستان جالب رضا شاه و بانک ملی





    میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت

    بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی

    اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی

    خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر ادین شاه و

    مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام

    که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه

    گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.








    یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه

    ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی

    نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می

    گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب

    آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب

    مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید:

    پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم

    امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق

    بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است.

    آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:




    «در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخر الدوله است و یک

    مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است.»
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان