خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۸:۰۳   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    داستان جالب اسکناس




     


    یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیستدلار اسکناس شروع کرد او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد دست ها بالارفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم اما اول اجازه دهید کاریانجام دهم. او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟ باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟ او پول ها را

    روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد بعد آنها را برداشت و گفت: مچاله وکثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟ بازهم دستها بالا بودند سپس گفت: هیچاهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید چون ارزششکم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید. اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچالهمی شویم و با تصمیم هایی که می گیریم و یا تصمیم هایی که برایمان می گیرند وحوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم . و ما فکر می کنیم که بی ارزش شدهایم اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد. شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید. کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار شما هنوزبرای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید. ارزش ما در کاری که انجاممی دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟ هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی

    هستید 

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان