خانه
452K

رمان ایرانی " گندم زارهای طلایی "

  • ۰۱:۲۷   ۱۳۹۶/۱۲/۲۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    گندم زارهای طلایی 🌾🌾


    قسمت پانزدهم

    بخش سوم




    چون فکر می کردم مقصرم , هر چی گفت گوش کردم ... و مطبخ رو بیست و دوبار کُر دادیم ...

    اونقدر تلمبه زده بودم و سطل سنگین رو با خودم حمل کردم که کتفم درد گرفته بود ...
    کار که تموم شد , عزیز خانم هنوز اکراه داشت پا تو مطبخ بذاره ...
    به من گفت : زود باش شوکت رو صدا کن , با هم از بالا تا پایین خونه رو تمیز کنین ... یک انگشت خاک جایی نبینم ...


    اون روز من و شوکت تا ساعت یک بعد از ظهر کار می کردیم و بیشتر جور منو , اون کشید ...
    ولی من متوجه شدم که شوکت هم یک جورایی مورد بی مهری عزیز خانم قرار داره ...

    دلم براش سوخت ... خوب که توجه کردم , دیدم اونم مثل من غمگینه ...
    عزیز خانم ناهار رو آماده کرده بود ولی نمیاورد ...
    من ناشتایی هم نخورده بودم و به شدت احساس گرسنگی می کردم ...

    ساعت از دو گذشت ولی خبری از ناهار نبود ... عزیز خانم از بالا اومد پایین ... طاقت نیاوردم و گفتم : ببخشید من می تونم یک چیزی بخورم ؟
    گفت : مرده شور اون شکمت رو ببرن ... نماز خوندی ؟ چِلاس ... زنی که نتونه شکمشو نگه داره , عفتش رو هم نمی تونه ...
    صبر کن تا علی بیاد , تا اون نباشه غذا از گلوی من پایین نمی ره ...
    گفتم : نماز خوندم ... با شوکت خانم خوندیم , ازش بپرسین ... به قرآن ...
    گفت : برو سفره رو پهن کن , علی الان سر و کله اش پیدا می شه ...


    علی که از در اومد تو , با صدای بلند منو صدا کرد : لیلا ؟ لیلا ؟

    و اومد تو اتاق ... عزیز خانم با حرص گفت : علیک سلام علی آقا ... تو آخر این دختره ی شیرین عقل رو از اینم که هست , خراب تر می کنی ...
    دست و صورتتو بشور و بیا , زنت داره ما رو می خوره ...
    علی توجهی به اون نکرد و از من پرسید : خوبی ؟ خیلی نگرانت بودم ...

    اخم کردم و چیزی نگفتم ...
    نمی تونستم از ترس عزیز خانم حرفی بزنم ...
    ناهار خوردیم و علی رفت بخوابه ... منم باید ظرف ها رو می شستم ...

    وقتی کارم تموم شد و برگشتم , دیدم هیچ صدایی تو خونه نیست ... انگار همه خواب بودن ...

    درِ اتاق رو باز کردم ... علی هم خواب بود , آهسته یک بالش برداشتم و رفتم اتاق بغلی و چادرم رو کشیدم روم و خوابیدم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان