خانه
× برای دیدن جدیدترین مطالب این تاپیک اینجا کلیک کنید و برای دیدن صفحه ابتدایی، این پنجره را ببندید.
برای دیدن صفحات دیگر، بر روی شماره صفحه در شمارنده بالا کلیک کنید.
مشاهده جدیدترین مطالب این تاپیک
39.4K

سریال چکاوک Çalıkuşu

  • ۱۵:۴۳   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    اینجا عکاس های بازیگران سریال چکاوک و خلاصه قسمت های سریال چکاوک رو براتون می زارم

    سریال چکاوک  Çalıkuşu

  • leftPublish
  • ۱۵:۵۲   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    سریال چکاوک  Çalıkuşu

    سریال چکاوک  Çalıkuşu

  • ۱۶:۱۷   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۱۸   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۲۰   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۲۴   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • leftPublish
  • ۱۶:۲۵   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۲۸   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۲۹   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۳۱   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۳۲   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    مرسی مونا جونم چه عکس های خوبی
  • leftPublish
  • ۱۶:۳۷   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

  • ۱۶:۳۸   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    قربونت برم ساناز جان
    شرمنده گلم
  • ۱۶:۴۰   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
  • ۱۸:۲۲   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    داستان رو میگی عزیزم؟ چون من از نوع پوشش انگلیسی فیلم خیلی متعجبم
  • ۱۸:۳۳   ۱۳۹۴/۶/۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    داستان سریال چکاوک برگرفته از رمانی به همین نام نوشته رسات نوری و مربوط به سال ۱۹۲۲هست. داستان این سریال در اوایل قرن بیستم رخ می ده. فریده ( Fahriye Evcen) دختر یتیمی است که والدین خود را در کودکی از دست داده . او به مدرسه شبانه روزی فرانسوی ها در استانبول فرستاده می شه(پدر فریده قبل از رفتن به جنگ اونو از بچگی به مدرسه فرانسوی ها میفرسته تا در آینده یه معلم بشه). فریده برای تعطیلات تابستان به خانه خاله وعموش(اونا بعد از مرگ پدر ومادر فریده حکم پدر ومادر اونودارن) می ره تا تعطیلات را با اونا باشه. هر چند که فریده بدون عشق پدر و مادر بزرگ شده اما اون دوستان زیادی در مدرسه داره(تو مدرسه فریده یکی از شیطون ترین بچه ها اونجاست ویه جورایی معلما وافراد اونجا اکثر مواقع از دستش عاصی هستن ولی بازم دوسش دارن) . خاله فریده دختری به اسم نجمیه(این دختر تو طول سریال خیلی کارای احمقانه ای میکنه وعاشق دوست برادرش به اسم سلیم میشه ولی این آقا سلیم عاشق فریده ست) و پسری به نام کامران ( Burak ozcivit) داره(کامران درس دکتری خونده وبرای خودش یه دکتر حاذق شده وعاشق یه زن بیوه ای به اسم نریمان شده) ولی با گذشت زمان فریده و کامران (پسرخاله ودخترخاله)به هم علاقه مند می شوند و عشق آنها اتفاقات این داستان پر از هیجان و رقم می زنه که دیدنش خالی از لطف نیست
  • ۰۲:۱۲   ۱۳۹۴/۶/۲
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    من زیاد عز داستانش خوشم نمیاد دوقسمت اولشم نگاه کردم خیلی تکراریه مثل بقیه فیلم هاست . مثلا خیلی‌قدیمی هم هست...صد صدوپنجاه سال قبل
  • ۱۵:۰۵   ۱۳۹۴/۶/۲
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    نجلا خیلی خوشگل شده اینجا از دوستام شنیدم فیلمش قشنگه
  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۶/۱۸
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه سریال چکاوک قسمت 17

    فریده پیش کامران برمیگرده واونم سرش داد میزنه که چرا برگشته وتو مدرسه نیست و فریده هم بهش میگه نیموده تا روی ماه اونوببینه ومامورا دنبال اونم هستن و کامران هم بهش میگه پس همینو کم داشتیم وداخل کلبه میره و فریده دستای خونی کامران ومیبینه(کامران وقتی چاقورو دستش گرفت اونوفشار داد ودستش حسابی خونی شد)بهش میگه معلومه جلسه تون خوب گذشته؟؟ کامران هم بهش میگه آره خیلی خوش گذشت وزخمشو با یه پارچه میبنده و فریده هم بهش میگه خیلی درد داره؟؟حالا راستشو بگو کی اینکارو کرده؟؟کار همکاراته؟؟ کامران هم بهش میگه من هرچی سعی میکنم تورو از خودم دور کنم مثل کنه میای دوباره پیش خودم که فریده بهش میگه کنه خودتی وقهر میکنه و کامران هم بهش میگه نمیخوای بهم کمک کنی و فریده هم زخمشو میبنده و کامران هم بهش میگه دوره زمونه عوض شده تو منو تو این کلبه زندونی کردی ودیگه دخترا پسرارو میدزدن و فریده هم بهش میگه پس اینطوریه؟؟و کامران هم بهش میخنده
    عمارت
    نریمان تو حمومه که منورهم داره آب رو بدنش میریزه که بهش میگه کامران و فریده باهم فرارکردند والان پیش همن وازش میخواد تاهرچی زودترلونت وبرش پیدا کنه تا ازش کمک بخواد
    کلبه چوبی
    کامران به فریده میگه خونه واصف بوده واونا فکر میکردند واصف واون دزدیده وتازه روش درمان پدرشو نوشته بود تااونو به اسم خودش تموم کنه وفریده هم بهش میگه یه کاسه ای زیرنیم کاسه ست!!وبهش میگه زمانی که پدرشو درمون میکرده که واصف پیششون نبوده پس چجوری به این اطلاعات دست پیدا کرده؟؟کامران هم بهش میگه یه دکتر ویه کسی که بهش نزدیک بوده اینارو گفته وفریده هم بهش میگه نکنه کارسلیم باشه؟؟ عمارت
    سلیم ویکی از پرستارای بیمارستان به عمارت برای احوالپرسی میان وسلیم به سیف الدین میگه شنیده کامران و فریده فرار کردند وای کاش جاشون راحت باشه همین خیالش وراحت میکنه!!!که سیف الدین هم بهش میگه از خداشه واز اینکه باعث بدبختی پسرش شده کلی ناراحته وفقط میخواد آسیبی بهش نرسه که یهو پرستاره میگه که کامران شاید پیشه کاترینا خواننده باشه وسلیم بهش میگه چرا زودتر نگفته وآدرس اونجارو ازش میپرسه تا با سیف الدین به اونجا برن

    ثبت میکرد نه واصف!! فریده بهش میگه از کجا معلوم؟؟که کامران بهش میگه به سلیم اطمینان کامل داره وفریده هم بهش میگه پس فقط دونفر میمونه یکی استاد لازار ویکی هم پرستار رخصاره که کامران بهش میگه این دوتا که دیگه اصلا امکان نداره وفریده هم با کنایه بهش میگه خیلی خوشحال شدم که این همه آدم هست که بهشون تو زندگی میتونی اطمینان کنی که کامران بهش میگه تو هم امتحان کن به آدما اطمینان کن..به عشقشون اطمینان کن عیب نداره بذار دلت بشکنه چون جوره دیگه نمیتونی زندگی کنی که فریده بهش میگه باشه پس اولین نفر به کی اطمینان کنم؟؟کامران هم بهش میگه میتونی از سلیم شروع کنی!!! عمارت
    خدمتکارا به بسیمه میگن که نریمان خودش آب جوش و روخودش ریخت وبرای همه فیلم بازی کردن وبسیمه هم بهشون میگه چرا همون موقع بهش نگفتن ومیگه که این روزای بد بگذرن میدونه که چیکار کنه!! خونه نریمان
    نریمان برای لونت نوشیدنی میاره وبهش میگه باید جای کامران براش پیدا کنه تابهشون نشون بده خیانت کردن یعنی چی ولونت هم قبول میکنه ودستشو به طرفش دراز میکنه ونریمان هم بهش میگه بعد ازاینکه جای کامران و پیدا کرد همدیگه رو میبینند

    لبه چوبی
    فریده به کامران میگه از این به بعد به همه اطمینان میکنه ولی بعدش چی میشه؟؟کامران هم بهش میگه بعدش دیگه به انصاف آدما بستگی داره وفریده بهش میگه خب حالا چیکار کنیم؟؟کامران هم به شوخی بهش میگه بیا به اروپا فرار کنیم؟؟فریده که زود باورش میشه بهش میگه یعنی میشه؟؟کامران هم بهش میخنده ومیگه میبینم که خیلی دوست داری با من فرار کنی!!فریده که خجالت میکشه بهش میگه هیچم اینطوری نیست وکامران هم بهش میگه دورغ نگو خودم برق چشماتو دیدم که فریده بهش میگه چه برقی؟؟رسما نور چشامو گرفتی!!کهکامران بهش میگه خیلی خسته ت کردم ومعذرت میخوام که فریده بهش میگه از دست نریمان خسته شده وتحملش براش سخته آخه از چی اون خوشش میاد که کامران بهش میگه تو امکان نداره که بفهمی وفریده هم بهش میگه چیکار کرده برق ازسرت پرونده؟؟کامران هم دستاشو رو صورت فریده میذاره ومیگه دوست دارم ازهمون دوران بچگی..ازبدو تولد دوست دارم تو نامه های عاشقونه براش اینجوری نوشتم وفریده هم کهئ فکر میکنه کامران این حرفارو به اون میزده نفس نفس میزنه وبهش میگه آهان یه مدتم این شعرارو تو مجله ت مینوشتی ولی خداروشکر که دیگه ننوشتی ومارو از این شکنجه خلاص کردی!!کامران هم بهش میگه ماجرای منو ونریمان هم از همین شعرای پیش پا افتاده شروع شد ویه روز نوشته های منوبا یه نامه که گوشش سوخته بود پس فرستاد..فریده هم میگه چقدر رومانتیک بوده حسادت منو برانگیخت که کامران بهش میگه همینطوره..مهم تر از همه اینا دختریه که جسارت دوست داشتن وداشته باشه وفریده هم بهش میگه امروزخیلی چیزا ازت یاد گرفتم اعتماد..جسارت..فردا چی بهم یاد میدی عزیزم؟؟کامران هم بهش میگه امانت وفریده هم بهش میگه نه بابا وفریده هم بهش میگه به خودت یاد بده وروشو برمیگردونه وبدبخت کلی ناراحت میشه چون تو اون صحنه فکر کرد کامران حرفای عاشقونه رو به اون میگه
    کارناوال
    سیف الدین از اژدر در مورد کامران میپرسه اونم جواب سربالا میده وسلیم هم باهاش درگیر میشه وسیف الدین کاترینا رو پیدا میکنه وپیشش میره واونم بهش میگه کامران خیلی ازش تعریف میکرده وسیف الدین ازش جاشو میپرسه واونم بهش میگه اگه میدونست حتما بهش میگفت وسیف الدین ازش تشکر میکنه وبهش میگه کامراندرموردش چی گفته وکاترینا هم بهش میگه چیزای خوب وفوق العاده جوری که هرکس بشنوه محاله که هواخواه شما نشه

    ز اونور یکی از افراد کارناوال به سلیم میگه که اسبش ومداوا کنه چون دیروز که کامران وفریده باهاش فرارکردندحیوون وحسابی زخمی کردند واینجوری سلیم شک میکنه ومیخواد بفهمه که کامران کجاست وبه گلخونه میره وبه لونت هم میگه زیرپای اسبه یه خاری پیدا کرده ورو اون آزمایش میکنه وبه لونت میگه این آصف وهرچی زودتر تا کامران اونارو پیدا نکرده از اونجا ببره
    کلبه چوبی
    صبح میشه وکامران به فریده میگه ازت یه خواهشی داشتم وفریده حرفشو نصفه قطع میکنه ومیگه اگه میخوای دوباره نریمان جونتو دست من بسپاری وبخوای حواسم بهش باشه من نمیتونم که کامران بهش میگه فقط میخواسته بهت بگم که خیلی دوست دارم وفریده هم بهش میگه این یعنی تو داری ازمن خداحافظی میکنی؟؟ عمارت
    بسیمه تو آغوش دخترش نجیمه گریه میکنه وبهش میگه خیلی دوست داشته که عروسی کامران وفریده رو بگیره وآرزوشه یه باردیگه اونارو ببینه که نجمیه هم اول بهش دلداری میده وبعدش به مامانش میپره ومیگه چرا انقدرکامران وفریده رو دوست داره وبه اون اهمیتی نمیده ودوستش نداره؟؟بسیمه هم میگه اینطور نیست ونجمیه میگه دیروز ازنریمان بیوه سیلی خوردم ولی اصلا اهمیتی ندادی وکامران وفریده که بالاخره برمیگردن ولی اون هیچ وقت نمیبخشدش وبا عصبانیت از اونجا میره
    کلبه چوبی
    کامران از فریده میخواد تا بره پیش خاله ودختر خاله ش مژگان وسلیم هم اونو ببره ولی فریده قبول نمیکنه وکامران هم سرش داد میزنه وبهش میگه چرا دست از سرش برنمیداره وهمش ساز مخالف میزنه..نمیخوادش باید به کی بگه وچند دفعه با صدای بلند همین حرفارو تکرار میکنه وفریده هم ناراحت میشه وبهش میگه به سلیم بگو وکامران هم بعدش میخواد آرومش کنه ولی فریده داد میزنه که نمیخواد وبا ناراحتی به کلبه میره

    گلخونه

    سلیم میخواد که واصف وبکشه وبهش میگه به خاطر فریده با دوست صمیمیش دشمن شده وداره اینکارارو میکنه ومیخواد آمپول هوا بهش بزنه که لونت زود میاد وبهش میگه کامران داره به سمت اینجا میاد وزود واصف ومخفی میکنن وکامران میاد وبه سلیم میگه فردا فریده روپیش خاله ش ببره وازش میخواد اگه بلایی سرش اومد ازش مراقبت کنه

    خونه نریمان  لونت پیش نریمان میاد وبهش میگه جای کامران وپیدا کرده ونریمان هم پیش روحانی میره وبهش جای کامرانولو میده
    کلبه چوبی  کامران به فریده میگه فردا سلیم میبرتش ومیخواد ازش خداحافظی کنه که مامورا میریزن واونارو دستگیر میکنند وپیش روحانی میبرنش واونم به فریده وکامران میگه که فتوارو عوض میکنه وفیلم به عقب برمیگرده که نشون میده پسر روحانی مریضی بدی گرفته که دکتر لازاربهش میگه فقط به دست کامران این بیماری خوب میشه وفیلم به زمان حال برمیگرده وکامران به بیمارستان میره ودکتر لازار بهش میگه این بچه فقط با دستای شفابخش تو خوب میشه وکامران هم با لبخند به روحانی بچه رو معاینه میکنه.



    پایان

    سریال چکاوک  Çalıkuşu
  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۴/۶/۲۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 20 سریال چکاوک

    عمارت

    بسیمه برای فریده شیرمیاره ولی فریده خودشو به خواب میزنه وبعدش بسیمه به اتاق نجمیه میره وبهش میگه منو ببخش ونجمیه هم بغلش میکنه وبهش میگه امشب پیش من بمون وکنارهم میخوابن

    خواب دیدن فریده وکامران

    کامران از پیش نریمان میره وتو عمارت

    با فریده روبرو میشه وبهش میگه پات چطوره؟؟اونم بهش میگه خیلی خوبم وحتی میتونم لیله بازی کنم وبرقصم وکامران هم باهاش میرقصه وفریده هم زود به اتاقش برمیگرده واز خوشحالی با خودش میرقصه ومیره که شیری که خاله بسیمه ش داده بخوره که کامران در اتاقشو باز میکنه وبهش میگه فریده داری مثل بچه ها شیر میخوری؟؟ازاین به بعد وقتی داری با من میرقصی بدنت نلرزه!!فریده هم بهش میگه هیچم اینطوری نیست وبهش میگه خودتم اینجوری بودی وبه اتاق دیگه ای میره وبا یه بچه به اسم مونس روبرو میشه که بهش میگه پدرش کامرانه ومادرش قند عسل وبه فریده میگه قند عسل تویی!!!که فریده از خواب میپیره واین یعنی همه این اتفاقات رقص واین حرفا فقط یه رویا بوده وجالبیش اینه که کامران هم عین این خواب ومیبینه واز جاش میپیره ونریمان

    هم بهش صبح بخیر میگه وکامران هم زود از اونجا میره واز اونورهم فریده میخواد به مدرسه بره که با کامران روبرو میشه و بهش میگه اگه صبرکنه تا لباساشو عوض کنه اونو میرسونه که فریده بهش میگه تمام شب وپیش نریمان بودی؟؟کامران هم ساکت میشه ومیگه پس خودت برو من باید به کارام برسم وبه عمارت میره وبسیمه بهش میگه خوش اومدی وکامران هم بهش میگه ممنونم مامان میرم لباسامو عوض کنم وبرم که تو پله ها نجمیه رو میبینه واصلا بهش محل نمیذاره وبی تفاوت از کنارش رد میشه وهمینکارو هم سیف الدین انجام میده وبه نجمیه اهمیت نمیده وپیش کامران میره وبهش میگه اگه سلیم عصری نیاد خواستگاری چی میشه؟؟کامران هم بهش میگه میاد وبعدش از کامران میخواد به فریده دیگه نزدیک نشه وازش دور بمونه وکامران هم قبول میکنه

    نریمان

    نریمان توتختش گریه میکنه وبه منور میگه کامران عاشق فریده ست چون تا صبح داشت اسم اونو توخواب تکرار میکرد ومنور هم بهش میگه براش یه جادو میکنه ونریمان هم قبول میکنه وبعدش منور بهش میگه تازه آقا لونت هم از فریده یه دستخط داره ونریمان ازش میخواد تا به اونم بگه تا بیاد

    عمارت

    خدمتکارا تو آشپزخونه درباره کار نجمیه صحبت میکنن که نجمیه میرسه وباهاشون در مورد خواستگاری شب صحبت میکنه که باید چیکار کنه که خدمتکارا حالشو میگیرن وهمش بهش تیکه میندازن ونجمیه هم از اونجا میره

    مدرسه

    فریده به مدرسه میره ومیشل وماری هم از دیدنش خیلی خوشحال میشن وفریده هم خواب دیشبشو براشون تعریف میکنه ومیگه تو خواب یه دخترداشته که اسمش مونس بوده که ماری ازش میپرسه پس باباش کی بوده؟؟فریده هم میگه البته که کامران بود وبعدشم اسم من تو خواب یه چیز دیگه بود وبهم قندعسل میگفتن!!والا من نمیدونم چند تا لقب دارم؟!!؟ بیمارستان

    کامران به اونجا میره وبعضی ازمردمی که اونجا هستند داد میزنن که گناهکاره وجرم کرده واز این حرفا وبعضی ها هم ازش تشکر میکنند وبعدش کامران به رخصاره پرستار اونجا میگه که به سلیم بگه بیاد پیشش وبه سمت اتاقش میره

    مدرسه

    فریده به ماری میگه نجمیه هم داره با سلیم ازدواج میکنه وماری هم بهش میگه خوب اینکه نمیشه!!فریده هم بهش میگه برای چی نشه؟؟ وماری هم حرفشو عوض میکنه ومیگه چیزی نیست عزیزم چون اونم داره ازدواج میکنه وما هنوز موندیم وبا هم به سمت کلاس میرن که فریده میبینه جاشو والز گرفته وازش میخواد تا بلند بشه ولی اون قبول نمیکنه وفریده هم همه وسایلشو رو زمین میریزه که معلمشون میاد وبهشون میگه اینجا چه خبره وفریده هم براش توضیح میده ومعلمه هم حقو به فریده میده وبه والز میگه اینجا جای فریده ست واونم حسابی ضایع میشه وفریده هم بهش نیشخند میزنه

    اون چیزی که تو دستاش داره نمیتونه چیزی بگه وسلیم هم اینجوری خیالش راحت میشه

    خونه نریمان

    منور میاد وبهش میگه وقتی دنبال لونت بوده لباس سلیم واونجا دیده وفهمیده که سلیم پسرناتنی اونه ونریمان هم بهش میگه پس اینطور ومیخنده

    مدرسه

    فریده به خدمتکار اونجا خسته نباشید میگه واونم بهش میگه یه هفته پیش یه امانتی داشته واون شکلات بوده که فریده هم خوشحال میشه وبهش میگه پس اونو بیارید

    ماری هم پیش فریده میاد وبهش میگه برای خواستگاری عصری باباش اجازه اونو وخودشو گرفته که فریده بهش میگه نمیاد چون نجمیه دستور دادند که جلوی دست وپاشون نباشم!! وماری هم بهش میگه من موندم این نجمیه از چی این سلیم بدجنس خوشش اومده؟؟فریده هم بهش میگه تو از کجا میدونی که بده؟؟ ماری هم حرفشوقطع میکنه ومیگه باید بره

    خونه نریمان

    لونت میاد ونریمان ازش میخواد تا فریده روازش دور کنه ویه کاری بکنه ولونت هم بهش میگه پس زنم شو تا انجام بدم وبعدشم میخنده ومیگه شوخی کرده ویه بازی ترتیب داده

    عمارت

    نجمیه خودشو برای شب حاضر میکنه وبسیمه هم وسایل بچگی نجمیه رو میبینه وبو میکنه وگریه ش میگیره

    مدرسه

    فریده میفهمه نجمیه شکلاتارو گرفته وبه میشل میگه ماری یه چیزی میدونه ونمیگه وبعدش میگه نجمیه وسلیم مشکوکن ویه کاسه ای زیرنیم کاسه ست ویهویی یادش میاد دیشب دست نجمیه زخم بوده(این زخم از فشار دادن کلید تو دستاش بوجود اومده)

    عمارت

    شب شده وسلیم ولازاربه خواستگاری نجمیه میان ولی هیچ کس خوشحال نیست وبا سلیم با سردی رفتار میکنند ولازار هم به سلیم میگه دستای سیف الدین ببوسه که کامران بهش میگه بعد از خوردن قهوه چون این یه رسمه واوناهم به سمت اتاق میرن تا مراسم برگزار بشه.
    پایان

    سریال چکاوک  Çalıkuşu

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان