۱۸:۱۷ ۱۳۹۴/۹/۸
غیر تو در دل من هیچ کسی جای نشد
هیچ دل همچو دلت ، لایق احساس نشد
تو همان شعره تراویده ی خونباره منی
گر چه در خویش چکیدم ولی آغاز نشد
نشد یکبار که یاد تو کنم ، شاد شوم
حرفهای دل من با غم تو ، ساخت نشد
همچو شهر غارت زده، ویران شده ام
خواستم ناجی ه غم هات شوم ، باز نشد
هر چه بر طبل نگون بخت غم خویش زدم
جز صدایی که دل افسرد، دگر ساز نشد
باغ های خاطره با یاد تو سبزند ، ولی
شهد شیرین لبت ، مانع آفات نشد
آه لب فرو بند "عماد" ، بیش از این ناله مکن
سرو سیمین تو با یاد ، مگر شاد نشد؟!