۲۲:۰۵ ۱۳۹۴/۹/۹
شنيده بودم قلب هركس
به اندازه مشت گره كرده اش است...
مشت ميكنم...
وخيره ميشوم به انگشت هاي گره خورده ام...
دستم راميچرخانم ودروتادورش رانگاه ميكنم...
چقدركوچك ونحيف بايدباشدقلبم!
درعجبم ازاين كوچك نحيف!كه چه به روزم آورده!
وقتي تنگ ميشود...ميخواهم زمين وزمان رابه هم بدوزم!
وقتي ميشكند...چنگ مي اندازد به گلويم ونفسم راسخت ميكند...
وقتي كه ميخواهدونميتواند...
موج موج اشك ميفرستد سراغ چشمهايم...
درعجبم ازاين كوچك نحيف..