خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۵:۰۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    دلم ميان غريبان آشنا گم شد
    و در زلال تكلم زبان ما گم شد

    زبان چلچله ها را بهار می‌فهمید
    سرود فصل تفاهم چه بی‌صدا گم شد

    برای چشم نجيبت پرنده می‌خوانم
    اگر مهاجر سبز کرانه‌ها گم شد

    تمام اسكله ها در غبار ترديدند
    از آن غروب غریبی كه ناخدا گم شد

    و آتش از سر و روی غروب می‌بارید
    کسی نديد كه خورشيد از كجا گم شد

    صدای خشك تبر ، ناله‌های سرد درخت
    ميان جنگل انبوه رد پا گم شد

    به رنگ چشم تو داغی به روی دوشم بود
    كه در تلاطم اشك غریبه‌ها گم شد

    برای وسوسه كردن هميشه راهی هست
    اگر چه در شب شيطان چراغ ما گم شد
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان