خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۱۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم

     

    بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است

     

    چرا آب به گلدان نرسیده است

     

    چرا لحظه باران نرسیده است

     

    هر کس که در این خشکی دوران

     

     به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است

     

    و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است

     

    بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید

     

    بنویسد که هنوزم که هنوز است

     

    چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است

     

    چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است

     

     

    خداوند گواه است دلم چشم به راه است

     

    ودرحسرت یک پلک نگاه است

     

    ولی حیف نصیبم فقط آه است

     

    تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است

     

    وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم

     

    عصر این جمعه دلگیر  وجود تو کنار

     

    دل هر بی دل آشفته شود حس
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان