خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۰۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    بوسید سرم را که بگوید نگران بود
    دنبال کسی بود که خود غافل از آن بود

    دل بود و گرفتار وفایی که به سر نیست
    من بودم و یاری که دلش با دگران بود

    هرشب جگرم سوخت از این عشق خیالی
    این سیل جگرسوز که از دیده روان بود

    من ساکن کوی توام و از تو چه دورم !
    میسوزم از این عشق که در برزخ جان بود

    هرچند بگویم که تو را دوست ندارم
    چیزی که عیان است چه حاجت به بیان بود.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان