۱۱:۴۴ ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
[Forwarded from Farzad B]
کنارپنجره میروم،
روبه رو خانه های نیم ساخته
دردلم خانه هایی ویران!
کسی خانه نیست،سیگارکهنه ام راروشن میکنم ،پک میزنم،
عمیق!
گلویم میسوزد ،دودش رااز ازدرزپنجره ی نیمه بازبیرون میدهم
به روزهای نیامده می اندیشم به حجم بزرگ تنهایی پیش رو...
به مرگ...
سردم است به لباسهایم نگاهی می اندازم ،یادآوراصالت زیبایی*، امادرتضادی عجیب با سیگارلای انگشتانم...
صدای درمی آید،مادرم برگشته!
سیگارراباعجله کنارلاشه ی سیگارهای قبلی ام می اندازم.
.. +بوی سوختگی می آید!
-چیزی نیست مادرم!
وزیرلب زمزمه میکنم: کاش دل سوخته هم،بوداشت...