خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    گاه باید فقط آرام از آنجا بروی
    بِگذاری دل و دلواپس فردا بروی

    سیل اندوه بیاید همه امواج بلا
    ببری قایق و تا آخر دریا بروی

    بروی چَشم ببندی به خودت،خاطره هات
    مرد باشی و بسوزی،تك و تنها بروی

    اشک را بغض کنی رعشه بگیرد بدنت
    لب بدوزی و ولی غرق تمنّا بروی

    حس مجنون ببری با دل پُر پیشکش و
    خالی از عاطفه ی سنگی لیلا بروی

    او غزل باشد و لبریز تو هر قافیه اش
    شاعرش باشی و با این همه حالا بروی

    در نفس سرد دلش، از سر درد
    حسّ فریاد شوی لال و شکیبا بروی

    عاشقی درد قشنگی ست ولی مجبوری
    پا گُذاری به دلت آخر و رسوا بروی
    
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان