خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    بی تو طوفان زده دشت جنونم

    صید افتاده بخونم

    تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟

    بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

    بی من از شهر سفر کردی و رفتی

    قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم،

    تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم،

    تو ندیدی!

    نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی .

    چون در خانه ببستم ،

    دگر از پای نشستم ،

    گوئیا زلزله آمد ،

    گوئیا خانه فرو ریخت سر من

    بی تو من در همه شهر غریبم

    بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی

    برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

    تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی

    چه گریزی ز بر من ؟

    که ز کویت نگریزم

    گر بمیرم ز غم دل ،

    به تو هرگز نستیزم

    من و یک لحظه جدائی ؟

    نتوانم ، نتوانم

    بی تو من زنده نمانم .....

    #پاسخ_هما_ميرافشار
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان