۱۸:۱۳ ۱۳۹۴/۱۱/۱
جلوتر بیا
بگذار روی پیشانی مان
انشای مشترکی بنویسیم
دلم می خواهد
برای همه تعریف کنیم
دنیای من و تو یک فصل بیشتر نداشته و ندارد
بگذار انگشت هایمان را
طوری به هم گره بزنیم
که خودمان هم نفهمیم
این سرنوشت را
کدام روی کاغذ آوردیم
و تابستانمان را چگونه گذراندیم
که نشد تنها
و جدا ز هم بنویسیم
صدای چشم های تو خوب است
تو بخوان
لب من فقط می شنود
و حواسش را جمع کرده
تا تو هر جا
خسته شدی
زود
نقطه ای بگذارد
برویم اول خط
آن جا که
برای گرم نگه داشتن ِ یک فصل ، بوسه
لبمان تیر می کشید
#رسول_ادهمی