خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۲۲   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    .
    اگر چه باختم دل را شبی در بازیِ چشمت
    ولی سرمستم از آن باده ی شیرازی چشمت

    چو لیلی بی خبر ماندی تو از احوالِ مجنونت
    نمیدانی که جان داده ست در طنّازی چشمت

    شکایت بر که باید برد وقتی رویگردانی؟
    کز اول داده حکمِ دل بریدن، قاضی چشمت

    غزل خشکید، در طبعی که جوشان بوده از رویت
    چو دور افتاده ام از لطف های ماضی چشمت

    دلم را بر نمی تابد، دمی دور از نگاه تو
    اگر چه سوخته این سینه از لجبازی چشمت

    غزال هر غزل را بی نفس کردی در این صحرا
    از آن جورِ نگاه و شیوه ی تک تازی چشمت

    بیا از مِهر بر اقلیمِ این دل پادشاهی کن
    مرا هم مفتخر گردان تو بر سربازی چشمت

    بپاشان خوشه ای از مرهمِ مهرت بر این پیکر
    که من دیریست مجروحم ز سنگ اندازی چشمت
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان