خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۲۲   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    دل بی تو به تنگ آمد و یکباره فرو ریخت
    خاموش شد و طلعت مهپاره فرو ریخت

    تا چادرِ شب بر سرِ اقبالِ من افتاد
    خونی به شفق از دلِ سیّاره فرو ریخت

    هر شانه که بر زلفِ پریشانِ تو می خورد
    صدگرگِ گرسنه است که همواره فرو ریخت

    بر آینۀ قلـــب من عکـــسِ رُخـــت افتاد
    با سنگِ جفا این دلِ صد پاره فرو ریخت

    در کنــجِ خـــراباتِ غمـــت بود پناهــم
    از بخــتِ تباهِ منِ بیــــچاره فرو ریخت

    مدهوشِ میِ عشق خودش کردوازآن پس
    زهرابه به کامِ منِ می خواره فرو ریخت

    چــون دربدرِ کــوی مصیبـــت زدگانم
    صــد درد و بلا بر ســـرِ آواره فرو ریخت
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان