۲۲:۵۵ ۱۳۹۴/۱۱/۱۶
گاهی از من عاشقانه یاد کن
ای که طوفان در دلم انگیختی
تو مرا از نو به عشق آمیختی
ای دو چشمت رنگ دشت سوخته
آتشی در جان من افروخته
رخت عشقی بر تن عریان من
بوسه هایت نم نم باران من
در حریم بستر سوزان تن
می طپد چون قلب تو بر قلب من
می شکافد پوست من از شور عشق
می طراود از نگاهم نور عشق
می دود خون در رگ من با شتاب
از تب داغ تنم در التهاب ...
می فشارد قلبمان را اسم تو
جسم مان جاری شده در جسم تو
ای نفسهایت نسیم سبز زار
سقف خانه پر شد از عطر بهار
گاهی از من عاشقانه یاد کن
تو به یادم بوسه ای بر باد کن