خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۲۳:۴۶   ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ‏بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه ...
    نه هرگز!
    بی تو حتی شب من ماه ندارد
    پایِ سست و تنِ فرسوده ام آخِر که به آن کوچه دگر راه ندارد
    بی تو یک شب منِ تنها هوسِ کویِ تو کردم
    هوسِ مویِ تو و بویِ تو و رویِ تو کردم
    سرِ سجاده ی خود تا به سحرگاه نشستم
    بند از پای گسستم چشم ها بستم و در خویش شکستم
    گله کردم ز نگاهت وان دو چشمانِ سیاهت بوسه ی گاه به گاهت
    گله کردم گله کردم به خدایت!
    بی تو شب ماه ندارد ابر هم گاه ندارد به سحر راه ندارد در بساط آه ندارد
    دلِ سنگی که تو داری به خدا شاه ندارد!
    دوش گفتم به خدایت که شب و روز ندارم
    که ز دستت نفسم حبس در این سینه و مبهوت نگاه و همه جانم نگرانت
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان