خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۳۱   ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    از سر زلف تو پیداست که "سر" می خواهی
    از فروپاشی یک شهر خبر می خواهی

    عشق، میدان جنون است نه پس کوچه ی عقل
    دل دیوانه مهیاست! اگر می خواهی..

    میوه ام عزت و آزادگی ام بود که رفت
    از تهی دستی یک سرو، ثمر می خواهی؟

    شاخه ی خویش شکستم که عصایت باشم
    تو ولی از من افتاده، تبر می خواهی

    عطر گیسوی تو تا ملک سلیمان رفته ست
    زلف وا کرده ای و شانه به سر میخواهی

    "مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز"!
    مصلحت نیست که از هرکه نظر میخواهی...

    وصف تو کار کسی نیست بجز "حافظ" و من
    عاشقی اهل دل و اهل هنر میخواهی...
    چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
    من همانم که پسندید و پسندیده نشد

    یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
    غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد

    من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
    چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

    ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن
    هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد

    عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
    سعى كردم كه بفهمانم و فهمیده نشد . ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان