خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۶:۲۰   ۱۳۹۴/۱۱/۲۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    شبي ديوانه وار از سدِ دستانت، گذر كردم
    از اين كابوسِ تنهايي به هر راهي حذر كردم

    تو حيران تر، در آغوشم گرفتي تا بداني من
    همانم كز دو چشمِ تر به چشمانت، نظر كردم

    چُنان بيخود شدم از من، شدي تنپوشِ آغوشم
    بر اين غمزارِ دلتنگي، چه بي پروا خطر كردم

    سكوتت را شكستم من، تو فريادم زدي آخر
    بر اين آلامِ بي درمان، چو دارويي اثر كردم

    هزاران غم بسويت آمد و در سينه منحل شد
    چه دانستي كه من هر آرزويم را سپر كردم

    از اين شبها چه ميداني؟ غزل! رويا! پريشاني!
    تو در خوابي و من ديوانه وار، شب را سحر كردم

    مرا رزمي است بي پايان در اين شبهاي تنهايي
    نفس گر لحظه اي جاريست خدا داند هنر كردم..
    ❤️
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان