۱۷:۲۳ ۱۳۹۴/۱۱/۲۵
زیر گنبد کبود
جز من و خدا
کسی نبود... 💕
روزگار روبه راه بود
هیچ چیز 💕
نه سفید و نه سیاه بود...
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود!
💕
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
💕
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
💕
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت
تو دعای کوچک منی💕
بعد هم مرا مستجاب کرد...
💕