خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۵:۱۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    کوچه های لال شهر
    بی عبور
    زانوی ماتم بغل کرده اند
    بعد تو
    بن بست شد همه ی آن کوچه ها

    غربت شهر گلوگير شده
    كوچه از عطر يادت لبريز
    بوى شعرت
    شهر را پر كرده

    بعد تو شعر برایم
    مرگ است
    من که از روشن چشم تو
    سخن میگفتم

    شعر تو زمزمه ى خوبيها
    چشم من محو غزل هايت بود
    باز از عشق بگو ...
    زندگي شعر تو را كم دارد

    تو که رفتی غزلم
    در قلمم جا مانده
    تن من بی روح شد
    ودر آن کوچه ی سرسبز خیال
    پا به پایت همه شب
    تا ستاره میرود

    توشه ام ياد تو بود
    كوله بارم پر غم
    كوچه تنها مانده
    بي تو
    بي شعر
    بي همدم

    شد برایم آرزو
    دیدنت روی چون مهتابت
    من که میدانم
    در این بن بست سرد
    حسرت دیدارت
    بر دلم می ماند
    تو بمانی پر عشق

    ياد تو ، عطر تنت
    خاطره ي خوبي هات
    ديدنت آخر ديوانگي و شيداي ست
    شعر با چشم تو همدست شده
    قلم عشق مهياست ...


    گرچه در چشم همه
    کهنه و پیر و بدم
    از تو
    نیم نگاهی برسد
    به جنون درپی
    تو
    سر می نهم
    به کوه
    و به کویر

    خسته و دلشكسته ام
    نه پاى رفتن
    نه شوق ماندن
    با چه پايبند شدم
    به چه زنجير كردى
    اين دل يخ زده را؟!!!!


    علیرضا عباسیان
    فريده صادقى
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان