۱۸:۵۹ ۱۳۹۴/۱۲/۱
فانوس نمیخواهد، از نور تو مهتابم
آرام تر ای امواج، من معنی گردابم
درکوچه ي رویایم،چشمان تو روشن شد
پلکی زده اي برهم،برهم زده اي خوابم
با خنده ی لبهایت، خورشید اذان میگفت
من تشنه ي لبخندت، او تشنه ي محرابم
سبزاست كوير اما، با ناز سرانگشتت
من را تو نوازش كن،ديريست كه بي تابم
آرامش دریاها، از آن دل دریایي ست
همدل شــده ام با تو، آرامشِ مردابم
مانند درختی پیر، در حسرت یک شعله
آتش بِکشم امشب، من دور ِز هر آبم