خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    حذر از عشق؟
    ندانم!
    سفر از پیش تو؟
    هرگز نتوانم
    نتوانم
    نتوانم...
    یک نفر آمد و سهم ِدل ِتنهایم شد
    آمد و علّت ِبیداری ِشبهایم شد

    دل به او بستم و چشم از همه کس پوشیدم
    سبب ِدلخوشی ِامشب و فردایم شد

    بس صدا کرده ام او را "عسلم" انگاری
    اسم او باعث ِشیرینی ِلبهایم شد

    شاعرم کرد غم ِچشم ِسیاهش آخر
    بهترین سوژه ی اشعار ِغم افزایم شد

    غزل اندر غزل از اسم ِقشنگش گفتم
    زد و گل واژه ترین واژه ی غمهایم شد

    بعد ِهر شعر و غزل گریه عجب میچسبد!!
    گریه اصلاً نمک ِشعر و غزلهایم شد..


    فریدون_مشیری
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان