خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۱۹   ۱۳۹۴/۱۲/۵
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
    همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم

    داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میكرد
    تا كه برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

    بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
    تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم

    ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
    نسل سادات به یك ضربه ی پا ریخت بهم

    گُر گرفته بدنِ فاطمه ، ای در بس كن
    وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم

    رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم
    دهنش غرق ِ به خون گشت و صدا ریخت بهم

    شدتِ ضربه چنان بود كه سر خورد به در
    رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم

    پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد
    گیسوانِ پسرش كرب و بلا ریخت بهم

    مادرش آمده گودال نچرخان بدنش
    استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم

    با ترك های لبش با نوك پا بازی كرد
    همه ی صورت او با كف پا ریخت بهم...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان