۱۱:۴۲ ۱۳۹۴/۱۲/۸
گفته بودی بودنم بی عشق یک بیماری است
آری اما زندگی با عشق هم٬ تکراری است
زیر پاهایم زمین تاول زده اما هنوز
دور باطل می زند٬در حال خود آزاری است
پشت فرمان مست بودن ترس را کم می کند
پرتگاهی انتهای جاده ی هشیاری است
اسب وحشی بودنم را دوست دارم٬سال هاست
اسب اهلی شانه هایش زیر بار گاری است
من همان سرباز هستم که گلی بر سینه داشت
این "اِتیکِت" ریشه اش در زخمهای کاری است
ناگهان یکُمشت آب و... خواب هایم تیر خورد
بدترین کابوس این شب های من٬ بیداری است