۱۶:۵۲ ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
به دریا زد دلم ، می دانم آسان برنمی گردد
که این کشتی به حکم بادو طوفان برنمی گردد
دلم وقتی بریزد راه برگشتی نخواهد داشت
که سوی آسمان ، برف پشیمان برنمی گردد
بخند ای برلبانت رنگ فروردین ، که لبخندت
گواهی می دهد هرگز زمستان برنمی گردد
نگو تنها همین یک بار نزدیک تو بنشینم
که گل وقتی به باغ آمد ، به گلدان برنمی گردد
چه سود از این پشیمانی ، که گفتی دوستم داری؟
چو عطر از شیشه بیرون زد ، به زندان برنمی گردد
از آن تنهایی دلگیر تا نزدیک آغوشت ...
کسی از یک قدم تا خط پایان بر نمی گردد
علی کریمان