خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی

    بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

    صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم

    یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

    گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند

    ور راه نمی‌دانی در پنجه ره دانی

    بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس

    با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی

    ای از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته

    از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی

    هم آبی و هم جویی هم آب همی‌جویی

    هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی

    چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان

    آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی

    نور قمری در شب قند و شکری در لب

    یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی

    هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر

    بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی

    از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن

    زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی




    حضرت مولانا
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان