خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۲۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ساکنم بر درِ میخانه که میخانه از اوست
    می خورم باده که این باده و پیمانه از اوست

    گر به مسجد کشدم زاهد و ، در دیر کشیش
    چه تفاوت کند ، این خانه و آن خانه از اوست

    خویش و بیگانه اگر رحمت و زحمت دهدم
    رحمت خویش از او ، زحمت بیگانه از اوست

    روزگاریست که در گوشه ی ویرانه ی دل
    کرده ام جای که این گوشه ی ویرانه از اوست

    گر چه پروانه دلی سوخت ز شمعی چه عجب
    شمع از او ، محفل از او ، هستی پروانه از اوست,,

    نیم آدم که از آن دانه ی گندم نخورم
    من از او ، جنت از او ، خوردن از او ، دانه از اوست

    سنگ زد عاقل اگر بر سر دیوانه ی ما
    سنگ از او عاقل از او ، این دل دیوانه از اوست

    مولانا
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان