۰۹:۰۹ ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
بس کن ای زیبای من ، اینطور فالم را نگیر
هی نکن امروز و فردا ، حس و حالم را نگیر ؛
شاید این حرف ِ تو باشد اشتباه و می شود
هـِـی نگو امکان ندارد ، احتمالم را نگیر ؛
من به یادت ، خاطراتت ، بودنت مشغولم و
جز تو که کاری ندارم ، اشتغالم را نگیر ؛
با تو من میسوزم امـّا با تو هم روشن شدم ،
شعله ات را برندار و اشتعالم را نگیر ؛
سد نساز و خواهشا ًاین راهها را هم نبند ،
رود هستم سمت ِ دریا ، اتصالم را نگیر ؛
میوه ای کالم وَ هستم متصل بر شاخه ات ،
نه ! نکن از خود جدا من را ، کمالم را نگیر ؛
در خیالاتم تو هستی و تو هستی و تویی ،
خوش خیالم با خیال ِ تو ، خیالم را نگیر