خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۰:۰۱   ۱۳۹۴/۱۲/۱۸
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من از آن گل که رنگین جامه و خوشبوست می ترسم
    زلیخا وار از هر کس که زیبا روست می ترسم

    چو فرهادی که مجنون شد نمی دانم چرا دیگر
    ز هر انسان که شیرین نام و لیلی خوست می ترسم

    کمان ابرویی آتش در دل پر خون فکند و رفت
    پس از آن از هر آنکس که کمان ابروست می ترسم

    نه از موی خود اندیشم که یاد او سپیدش کرد
    از این سایه که همچون او سیه گیسوست می ترسم

    چنانم آتش اندر دل بزد مهرش که بعد از این
    ز هر جاندار و بی جانی که شکل اوست می ترسم

    دل خورشید می سوزد به حال تشنه ای چون من
    که از هر چشمه ای که بر لبش آهوست می ترسم

    «حسین رسرسولی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان