خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۰۱:۰۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    همه شب دست به دامانِ خدا تا سَحَرَم
    که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم

    رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
    رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سَرَم

    گرمیِ طبعم از آن است که دل سوخته ام
    سرخی رویم از این است که خونین جگرم

    کارِ عشق است نمازِ من اگر کامل نیست
    آخر آنگاه که در یادِ توام ، در سفرم

    این چه کرده است که هر روز تو را می بیند؟
    من از آیینه به دیدارِ تو شایسته ترم

    عهد بستم که تحمل کنم این دوری را
    عهد بستم ولی از عهدِ خودم می گذرم

    مثل ابری شده ام در به درِ شهر به شهر
    وای از آن دم که به شیراز بیفتد گذرم

    میلاد عرفان پور
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان