خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۴۱   ۱۳۹۵/۷/۱۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    به مجنون گفت روزی ساربانی
    چرا بیهوده در صحرا دوانی

    اگربا لیلی ات بودی سروکار
    من اورا دیدمش بادیگری یار

    سرزلفش به دست دیگران است
    تورا بیهوده در صحرا دوان است

    زحرف ساربان مجنون فغان کرد
    جوابش این رباعی رابیان کرد

    درخت بی ثمر هر کس نشاند
    دوای درد مجنون را بداند

    میان عاشق و معشوق رمزی است
    چه داند آنکه اشتر می چراند

    به مجنون گفت کاخر ای بداختر
    گناهی از محبت نیست بدتر

    تو را ایزد به توبه امر فرمود
    برو از عشق لیلا توبه کن زود

    چو بشنید این سخن مجنون فغان کرد
    به زاری سر به سوی آسمان کرد

    بگفتا توبه کردم توبه اما
    زهر چیزی به غیر از عشق لیلا



    https://telegram.me/joinchat/DP1XsD6KcO14l86zlRbBgA 🏴
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان