خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۳:۱۹   ۱۳۹۵/۷/۲۷
    avatar
    کاربر جديد|122 |100 پست

    درها به طنين هاي تو وا کردم
    هر تکه را جايي افکندم 
    پر کردم هستي ز نگاه
    بر لب مردابي 
    پاره ي لبخند تو بر روي لجن ديدم 
    رفتم به نماز
    در بن خاري ، ياد تو پنهان بود 
    برچيدم ، پاشيدم به جهان
    بر سيم درختان زدم آهنگ ز خود روييدن ، و به خود گستردن
    و شياريدم شب يک دست نيايش 
    افشاندم دانه ي راز
    و شکستم آويز فريب
    و دويدم تا هيچ
    و دويدم تاچهره ي مرگ 
    تا هسته ي هوش
    و فتادم بر صخره ي درد
    از شبنم ديدار تو تر شد انگشتم ، لرزيدم
    وزشي مي رفت از دامنه اي ، گامي همره او رفتم
    ته تاريکي ، تکه خورشيدي ديدم 
    خوردم ، و زخود رفتم ، و رها بودم

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان