لبهایت
مزرعه ی انگورهای سرخ
چشم ها
کندوی عسل
و
گیسوانت
گندم زارهای مشتعل
بگذارکبوتران صلح را
به پرواز در آورم
مامیتوانیم
بادبادک های گم شده را
به کودکانی که دچار بی خوابی شده اند
برگردانیم
و
تسکینی باشیم
برای دیوارهای زخمی
از دور که تماشایت میکنم
چهار فصل سال
در تابستان تنت
خلاصه میشود
و من مردی میشوم
که هر روز
در رویاهای خود
از
قله های سر به فلک کشیده ی تو
گدازه های آتش
برمی دارد
#محرم_نجفپور
https://telegram.me/joinchat/DP1XsD6KcO14l86zlRbBgAبزن رو لینک ◕‿◕