دست و پا می زنم نگه دارم
این تویی را که داده ام از دست
بی اهمیتی به رفتارم _
من شديدا به تو حواسم هست
خنده های بدون منظورت
حال من را عجیب می گیرند
خنده هايم به طرز مشکوکی
جان به لب می شوند، می میرند
گفته ای دل بکن از این رویا
بین ما وجه اشتراکی نیست
دل بریدن برای تو _ نه_
مثل من چيز ترسناکی نیست
در خیالاتِ سر خوشانه یِ خود
تو تمامِ مرا بغل کردی
سفره ی عقدمان پر از لبخند
به دهانم خودت عسل کردی
تو کشیدی کنار از عشق و
رابطه رویِ دستِ من مرده
من عزادارِ باورم هستم
تو شدی دشمن قسم خورده
بینمان بعد از آن همه وعده
چه شده؟ وجه اشتراکی نیست؟
دست بردارم از رویا؟
اشتراک من و تو هم خوابی ست...
خط خطی می کنم تمامِ تو را
دست و پا هم نمی زنم دیگر
من در این رابطه نمی مانم
انتخابِ میانِ بد_ بدتر
هر کجا با تو عاشقی کردم
امشب از فکرِ تو قدم زده ام
از خودم از تمامِ احساسم
حالِ این شهر را به هم زده ام
#مرجان_علیشاهی
https://telegram.me/joinchat/DP1XsD6KcO14l86zlRbBgAبزن رو لینک ◕‿◕