شعر و شیدایی

                        

ساقه ی خوشرنگ گندم اینهمه نازی چرا
تردوناب وشیشه ای دنیایی از رازی چرا

کودکی های تنم گل می دهد با دیدنت
مانده ام حیران بگو اینگونه طنازی چرا

مخمل گیسوی خودرا دست هربادی مده
داغم از هرم تنت گرمای اهوازی چرا

من ننوشیدم ولی دانم که مستم میکنی
بوسه بوسه ازلبت انگور شیرازی چرا

درکلامت پرده ها را میشود تفسیرکرد
نت به نت تحریرهای ناب آوازی چرا

ازنگاهت میشود دیوان شعری تازه گفت
استعاره در غزل معنای ایجازی چرا

بی توهردم کوچه ها درگیرتنهایی و درد
لحظه های داغ دیدار پر اعجازی چرا

شاعرعشقت شدم شاید بخوانی شعرمن
با دل سرگشته ام آخر نمیسازی چرا

ای که دنیای منی باجان ودل میخواهمت
دل به تو دادم ولی دل را نمیبازی چرا


شهرام حسینی

در گاهِ زمستان دلم از شورِ تو گرم است
از نغمه ی افسونگرِ ماهورِ تو گرم است

سرد است ولی خلوت این خانه ی خاموش
با چهره یِ مه پاره یِ چون حورِ تو گرم است

آغوشِ غزلهایِ من ای علتِ احساس
با لطفِ دل‌آراییِ مشهورِ تو گرم است

خورشیدِ منی، از تبِ محبوبِ تو قلبم
هر دم به صفایِ قدم و نورِ تو گرم است

در سردیِ دی دور همی هایِ من و عشق
با خنده یِ ایرانیِ مغرورِ تو گرم است

مَن

مثلِ هَمیشه..

بَرایِ تو می نویسَم..!!

تو..

به نیّتِ هَرکه "دوست داری"


بِخوان …!!

نه باغ، نه بستان، نه چمن میخواهم

نه سرو، نه گل، نه یاسمن میخواهم

خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن

من باشم و آن کسی که من میخواهم

ابو سعید ابو الخیر

سکوت گورستان را مي شنوى..!؟
دنيا ارزش دل شکستن را ندارد..!!
مي رسد روزي که هرگز در دسترس نخواهيم بود..!!
خاک آنتن نميدهد که نميدهد..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ..!!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ مي کند..!!
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ...!؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ..!!
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ..!! ﻋﻤﯿﻖ..!!
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ...!! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ..!! بودن را..!!
ﺑﭽﺶ..!! ﺑﺒﯿﻦ...!! ﻟﻤﺲ ﮐﻦ...!!
ﻭ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن..!!
و عشق را با تمام وجودت تجربه کن که عشق خداست و جز خدا نيست...
انسانها آفريده شده اند که به آنها عشق ورزيده شود؛
اشياء ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگيرند.
دليل آشفتگي هاي دنيا اين است که به اشياء عشق ورزيده مي شود و انسانها مورد استفاده قرار مي گيرند.....!!!

من و دنیا ..
همدیگر را رنگ میکنیم ،
من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!......
من ..
روزهاي اونو ! ..
اون ..
موهاي منو ! ...
(احمد شاملو)
هر چه اید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد میگذرد

از گوشه ی چشمم
کبوتری
پر می کشد روی شانه ات!
نامه اش را باز کن
حرف های زیادی را برایت
گریسته است...

#مینا_آقازاده

مثل یه پروانه ای که بال و پر شکسته شد
دل من از تحمل این همه دوری خسته شد
زندگی کردن بدونت واسه من بیهوده شد
ریشه ی نهال عمرم نبودی فرسوده شد

[Forwarded from Narges Asadi]
در فراخوان نگاهت،زود شرکت میکنم
با خیالت یک دو ساعت،خوب خلوت میکنم

چشم های تو مجازی نیست اما،تاسحر
با نگاه بی نظیرت،بی صدا چت میکنم

چشم هایت موج دریا و،خیالت آسمان
تا نگاهت میکنم،احساس لذت می کنم

یک زمان میرنجی و یکبار میخندی برام
دل فدای خنده های بیصدایت میکنم

زل زدن درچشمهایت،اتفاقی ساده نیست
از نگاه مهربانت کسب رخصت میکنم

با خیالم همنشینی،از همه عالم جدا
از تمام مردم دنیا،سوایت میکنم...

کاش میشد میپریدم بی هوا در خلوتت
از نگاهت شرم دارم من،رعایت میکنم 


❤️

[Forwarded from D.V]
شب چون به چشم اهل جهان خواب می دود
میل تو گرم، در دل بی تاب می دود

در پرده ی نهان ِ دلم جای می کنی
گویی به چشم خسته تنی خواب می دود

می بوسمت به شوق و برون می شوم ز خویش
چون شبنمی که بر گل شاداب می دود

می لغزد آن نگاه شتابان به چهره ام
چون بوسه ی نسیم که بر آب می دود

وز آن نگاه، مستی عشق تو در تنم
آن گونه می دود که می ناب می دود

بر دامنم ز مهر بنهْ سر، که عیب نیست
خورشید هم به دامن مرداب می دود

وزگفتگوی خلق مخور غم، که گاهگاه
ابر سیه به چهره ی مهتاب می دود



مانده ای در جاده چالوس و میان برفها

میزنی بر گونه اش بوس و میان برفها


عکس سلفی پشت هم تنگ در آغوش یار

یادگاری ...جاده چالوس و میان برفها ....

[Forwarded from حميد]
کاش خطی بنویسی ودلم بازشود
کاش اصلا برسی ازدروآغازشود!
عشق دیوانه کندبازمراتاهرشب
ازشراب تن تو،شهرچوشیرازشود!
مثل باغ ارمی،بوی بهارنارنج
ازلبت سرزده،ای کاش لبت بازشود!
چندروزی ست که خاموش ترازخاموشم
هی به امیدصدای توکه آوازشود!
کاش می شدبنویسم که چه حالی...اما:
عشق بهترکه زمین خورده ی ایجازشود!
پشت این بیت زنی عاشق مردی شده است
تابه فرمان غزل پرده براین رازشود!!!

[Forwarded from ❤z@hr@💖]
💌خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم💕💕
💌غافل از خود ، دیگری را هم قضاوت می کنیم

💌کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
💌چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم

💌عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
💌ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم

💌ما که بردیم آبرو از عشق ، پس دیگر چرا
💌عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم

💌کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
💌با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم ؟💕💕💕

💌💌💌💌💌

[Forwarded from Narges Asadi]
※※※※※※※※※※※※※※※

از عشق چه مي‌ماند بعد از تب تنهايي
شايد قفسِ تنگي شايد شب تنهايي

يا خاطره‌اي غمگين از هلهله‌ي مرغان
يا بغض گلوگيري از مكتب تنهايي

از عشق چه مي‌ماند بي‌بوسه و بي‌آغوش
مرگ است بهاي عشق در مذهب تنهايي

از عشق چه مي‌ماند جز شعر و غزل بازي
شاه غزلي باشي با منصب تنهايي

وقتي كه تو خشكيدي باغ و غزلي هم نيست
روزي كه تو مي‌ماني با عقرب تنهايي

مجنونم و در دنيا سرمايه‌ي من هيچ است
جز بوسه‌ي طولاني جز كوكب تنهايي 

📃✔️alireza

بر غبار شیشه نقش کن

نام بی نشان من را

تا که با "آه" تو شاید

مه بگیرد خاطرم را


من وشيشه ایم و آهت

بر غبار خاطراتت

دست بکش براین همه نقش

ما که رفته ایم ز یادت،،


جای من پر گشته انگار

با حضور اطلسی ها!

عاقبت دیدی که ماندم

پای آن دلواپسی ها،،،

[Forwarded from Narges Asadi]
کنارم که هستی...
زمان هم مثل من دستپاچه میشود...
عقربه ها دو تا یکی میپرند...
اما همین که میروی!!!
تاوان دستپاچگی های ساعت راهم من باید بدهم...
جانم را میگیرند ثانیه های بی تو.

[Forwarded from Narges Asadi]
ﺳﮑــــــــــﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻗﻀـــــﺎﻭﺕ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸــــﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘـﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ !!!
ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻧﯿـــــﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ...
ﺧﯿــــــــــﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ...
ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺑــــــــــﯽ ﺧﺒﺮﻧﺪ...
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ فرشته ﺧﻄﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ ﯾﺎ شیطان...
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﺗــــــــــﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﻤﺎﻥ ...
ﺗﻮ ﭘﺎﯼِ ﺧﻮﺑـــــﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻤﺎﻥ ...
ﻣﺮﺩﻡ ﺣـــــﺮﻑ زیاد ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
ﺣﺮﻑ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﺗــــــــــﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ !
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ معنای خوبی رو نفهمیدند ..

ﺩﻳﺪﻣﺶ ﺍﻣﺎ ﭼہ ﺣﺎﺻﻞ ،ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻋﺸﻖ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺭﺍ ﺯﺧﺎﻃﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺁنکہ ﺭﻭﺯے ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺶ ﺗﺎﺭﻭ ﭘﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮔﺴﺴﺖ
ﺧﺎلے ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﻮﺱ ، ﺩﺭ پیلہ ﺍﺵ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻳﻢ ﺑﻮﺩ ،ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻴﮕﺎنہ ﺍے
ﻫﻤﭽﻮ ﮔﻠﺒﺮگے کہ ﺗﻴﭙﺎے ﺧﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﻏﺮﻕ ﺭﻭﻳﺎﻳﺶ ﻣﻨﻮ ﺍﻭ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺍﻓﺴﺮﺩگے
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻗﺎبے کہ عکسے ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﭘﮋ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺁنکہ ﺩﺭ ﺭﻭﻳﺎے ﻣﻦ ﺯﺍﺋﻴﺪﻩ ﺷﺪ ﺍﻳﻨﻚ ﻛﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺖ ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﮔﻮئے ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ

[Forwarded from ❤z@hr@💖]
💌خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم💕💕
💌غافل از خود ، دیگری را هم قضاوت می کنیم

💌کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
💌چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم

💌عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
💌ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم

💌ما که بردیم آبرو از عشق ، پس دیگر چرا
💌عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم

💌کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
💌با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم ؟💕💕💕

💌💌💌💌💌

گرچــــه هنگام سفــر جاده ها جانکاه اند
روی نقشه ، همه ی فاصله ها کوتاه اند !

فاصله بین من و شهر شما یک وجب است
نقشه ها وقتی از این فاصله ها می کاهند

من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم ؟
جمله های خبــــری قید مکان میخواهند !!

راهــــی شهر شما میشوم از راه خیال
بی خیالان چه بخواهند چه نه ؛ گمراهند

شهر پــُر می شود از اهل جنــون برج بـه برج
"مهر" خواهان شما "مشتری " هر "ماه " اند !

بــه "نظامــی" برسانید کــــه در نسخــــه ی ما
خسروان برده ی کت بسته ی شیرین شاه اند !

چند قرن است که خرما به نخیل است و هنوز
دستــــهای طلب از چیـــدن آن کـوتاهـــند

#غلامرضا_طريقى