خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۹:۰۴   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در نور شمع
    زن-تري
    در آفتاب صبح كه چشم باز مي كني
    فرشته تر
    و من
    بين اين دو زيبايي با شكوه
    عاشقانه آونگ شده ام

    #عباس_معروفي
  • ۱۹:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟

    چشم غمگينش به رويم خيره ماند

    قطره قطره اشکش از مژگان چکيد

    لرزه افتادش به گيسوي بلند

    زير لب غمناک خواند

    ناله‌ي زنجيرها بر دست من!...


    ابتهاج سایه
  • ۱۹:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دوستی ها کمرنگ

    بی کسی ها پیداست

    راست گفتی سهراب

    آدم اینجا تنهاست
  • ۱۹:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن :
    💙 اینکه دائم دیگران را کنترل کنی.
    💚 اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری.
    💛 اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری.
  • ۱۹:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    چيزهايي هست كه نمي توان به زبان آورد,
    چرا كه واژه اي براي بيان آن ها وجود ندارد.
    اگر هم وجود داشته باشد,
    كسي معناي آن را درك نمي كند.
    اگر من از تو نان و آب بخواهم تو درخواست مرا درك مي كني...
    اما هرگز اين
    دست هاي تيره اي را كه قلب مرا
    در تنهايي گاه مي سوزاند و
    گاه منجمد مي كند,
    درك نخواهي كرد.
  • leftPublish
  • ۱۹:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من چرک نویس احساسات تو نیستم !

    “دوستت دارم” هایت را جای دیگری تمرین کن !
  • ۱۹:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    زود میلرزد دلم! اینقدر طنازی نکن!
    اینچنین با چشم معصومت هوسبازی نکن!

    یک سؤال ساده پرسیدم ‘ جوابش ساده است
    یا بگو "نه" یا که " آری" ‘ قصه پردازی نکن

    تا برای دلبری شیرین زبانی کافی است
    وقت خود را بیش از این صرف زبان بازی نکن

    حاصل یک عمر در یک لحظه ویران می شود
    مثل سیل سرکشی خانه براندازی نکن

    راه ناهموار و پایم لنگ و اسبم خسته است
    در چنین وضعی تو دیگر سنگ اندازی نکن

    " جان نثاری" حالت اغراق در دلدادگی ست
    بعد از این دل خوش به این آمار جانبازی نکن

    کی به خدمت میگمارد عاقلی دیوانه را ؟!
    این جماعت را معاف از رنج سربازی نکن
  • ۱۹:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    هر چه داریم ز سودای تو دلبر داریم

    حیف باشد که ز سودای تو دل برداریم...
  • ۱۹:۰۷   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    فنجان ھاے کافہ ے خیالم را
    با یاد "تــــو" پر کردہ ام..
    بگذار من ھم بہ اندازہ ے سہم خود طعم خوش این روزگار را بہ کامم بچشانم..
    خستہ ام
    از قہوہ ھاے تلخ
    در این فنجانہاے یخ ...
    این بارخیالم کمے زیاد هواے بودنت را در این زمستان کردہ...
    هوایے مےخواہــد بہ گرمیہ نفس ھایت در آشیانہ اے سرد،و قہوہ اے
    بہ شیرینے یادت،،
    در لحظہ ھاے تلخ...
    بیا و بمان
    کہ یادم را جز تو خیالے نیست...
  • ۱۹:۰۷   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    این شراب یاد تو
    بد مست مستم میکند
    هر دو پیک بودنت
    هوش از سرم وا میکند
    دین من، دنیای من
    ای پادشاه قلب من
    نرگس چشم خمارت
    بد، خرابم میکند
    ماه من، پیشم بمان
    عطرت برایم زندگیست
    عشق من، پیک لبت را
    بوسه باران میکند
    عاشقم در یک کلام
    آنکه تمنا میکند
    خسرو ام، با عشق شیرین
    جان، پیشکش میکند
  • leftPublish
  • ۱۹:۰۷   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    همیشه ساده‌ترین‌های دونفره
    با ارزش‌تر از
    لوکس‌ترین‌های تک‌نفره‌ست
    قدر باهم بودن‌و بدونیم!
  • ۱۹:۰۷   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    خانه ی قلبم خراب از یکّه تازی های توست
    عشق بازی کن، که وقت عشق بازی های توست

    چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
    کودکم! دستم پر از اسباب بازی های توست …

    تا دل مشتاق من محتاج عاشق بودن است
    دلبری کردن یکی از بی نیازی های توست

    قصّه ی شیرین نیفتاده است هرگز اتفاق
    هر چه هست ای عشق از افسانه سازی های توست!

    میهمان خسته ای داری در آغوشش بگیر
    امشب ای آتش، شب مهمان نوازی های توست.
  • ۱۹:۰۸   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ
    ﺟﻤﻊ
    ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
    ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ
    ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ
    ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ
    ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ
    ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ...
    ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ . ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

    ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
    براستي ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ !!!!

    ژان پل سارتر
  • ۱۹:۰۸   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    شعر گفتن بعدِ بغض و گریه میچسبد ولی


    حالمان را عطرِ یارِ رفته بهتر میکند ...



    مریم_قهرمانلو
  • ۱۹:۰۸   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    اﻣﺸﺐ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﮔﺮﻓﺖ
    ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ
    ﺩﺭﯾﺎ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎ ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ
    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ِ ﺗﻨﮓ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺖ

    ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻭﺭﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮎ ﺑﻮﺩ
    ﻧﻘﺶ ﺩﻭﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

    ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺗﺮ ﺷﺪﻡ
    ﺁﺷﻮﺏ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﮔﺮﻓﺖ

    ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﺎﯼ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺷﮑﺴﺖ
    ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻨﺎﯼ ﺳﺮﮐﺶ ِ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺎگرفت
  • ۱۹:۰۹   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    مواقعی هم هست،
    که آدم چمدانش را برای رفتن نمی بندد،
    بلکه می خواهد طرف مقابلش را بترساند !
    زن ها ...
    همه ی زن ها،
    برای یک بار هم در زندگانی شان که شده،
    چمدان های شان را بسته اند !
    آدم این کار را می کند که، نگهش دارند ...

    #مارگریت_دوراس
  • ۱۹:۱۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    چنان در قید مهرت پای بندم
    که گویی آهوی سر در کمندم

    گهی بر درد بی درمان بگریم
    گهی بر حال بـی سامان بخنـدم

    نه مجنونم که دل بردارم از دوست
    مده گر عاقلی بیهوده پندم

    گر آوازم دهی من خفته در گور
    برآساید روان دردمندم

    سری دارم فدای خاک پایت
    گر آسایش رسانی ور گزندم

    وگر در رنج سعدی راحت توست
    من این بیداد بر خود می پسندم
  • ۲۲:۲۰   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    دی هم تمام شد...
    دفتر بهمن را باز کن...
    برگ اولش را...
    با کاغذي از جنس دلت جلد کن...
    صفحه به صفحه اش را...
    با اميد خط کشي کن...
    صاف و يکدست...
    اينبار بهتر ورق بزن‌..
    با احتياط بيشتري نگهش دار...
    شروع به نوشتن کن...
    اينبار کمي خوش خط تر بنويس...
    خط اول......
    به نام خدا...
    سلام بهمن
  • ۲۲:۲۰   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنت
    بی قرارم کرده گل ها مستم از بوییدنت!

    از کنارم رد شدی تسبیح دستم داده اند
    واجب عینی است استغفار بعد از دیدنت

    آمدی در شهرمان چرخی زدی تعطیل شد
    شهربازی های تهران بعد آن چرخیدنت

    یک گلستان روی دامن داری و یک بوستان
    حضرت سعدی چه خواهد کرد با رقصیدنت؟

    با تو گفتم دوستم داری؟ تو خندیدی فقط
    داغ "آری" بر دلم ماندست با خندیدنت

    گل برایم چیده بودی یک غزل گفتم ولی
    در برم خوابیده ای! قربان آن خوابیدنت
    ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﻻﻧﺎ :💕

    ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ می دﺍنی
    ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪﯼ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎنی!
    ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ❤️
    ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ......ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ ﺭﺍ.......ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ......
    ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁنی،
    ﺩﻝ ﻣﻮﺭﯼ ﻧﺮﻧﺠﺎنی...
    ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮ می ماﻧـی ﻭ
    ﻣﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁنی... ﺩﻻ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺳﻪ ﻗﺴم اﻨﺪ ﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ.
    ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻧﯽ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﯽ.

    ﺑﻪ ﻧﺎﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﻧﺶ.
    ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻦ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺯﺑﺎﻧﯽ.

    ﻭﻟﯿﮑﻦ ﯾﺎﺭ ﺟﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ.
    ﺑﻪ پاﯾﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ می توانی.
  • ۲۲:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    گاه باید فقط آرام از آنجا بروی
    بِگذاری دل و دلواپس فردا بروی

    سیل اندوه بیاید همه امواج بلا
    ببری قایق و تا آخر دریا بروی

    بروی چَشم ببندی به خودت،خاطره هات
    مرد باشی و بسوزی،تك و تنها بروی

    اشک را بغض کنی رعشه بگیرد بدنت
    لب بدوزی و ولی غرق تمنّا بروی

    حس مجنون ببری با دل پُر پیشکش و
    خالی از عاطفه ی سنگی لیلا بروی

    او غزل باشد و لبریز تو هر قافیه اش
    شاعرش باشی و با این همه حالا بروی

    در نفس سرد دلش، از سر درد
    حسّ فریاد شوی لال و شکیبا بروی

    عاشقی درد قشنگی ست ولی مجبوری
    پا گُذاری به دلت آخر و رسوا بروی
    
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان