خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۲:۵۷   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    پـا به پـای غـم من پیـر شـد و حـرف نـزد
    داغ دیـد از من و تبخـیر شـد و حـرف نـزد

    شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب
    شب بـه شب آمـدنـم دیـر شد و حـرف نزد

    غصـه میخـورد کـه مـن حـال خـرابـی دارم
    از همین غصـه ی من سیـر شـد و حرف نزد

    وای از آن لحظه کـه حرفـم دل او را سوزاند
    خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد

    صورت پر شده از چین و چروکش یعنی...
    مادرم خستـه شـد و پیـر شـد و حرف نزد

    محمد شیخی
  • ۱۲:۵۷   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    به لبخندی قناعت کن ، که خندیدن خطر دارد
    تبسم های چون شبنم، به قلب گل اثر دارد
    مرام عاشقی را با، سکوتت زنده کُن امشب
    که گوش دل ز نجوای، سکوتِ تو خبر دارد
    شبیه پچ پچ باران، میان گوش گندم زار
    ببین هرخوشه ی عشقت، دوصدخوشه ثمر دارد
    کمی آرامتر امشب، قدم بر دار در قلبم
    به غیر از تو خیال تو، میان دل گذر دارد
    نگاهی کُن به چشمانم، شده محوِ دو پلک تو
    گمانم هر دو چشم من، به پلک تو نظر دارد
    بیا مانند تاریکی، غروبی را مهیا کن
    که در آرامشِ امشب، کمی میلِ سحر دارد
    قدم می زد نگاه تو، میانِ دفترِ قلبم
    ازاینرو قلب پروانه، دگر شوق سفر دارد
  • ۱۲:۵۷   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    طواف عشق میخواهی، بیا دل را زیارت کُن
    شبیه قطره ی باران، کمی امشب عبادت کُن

    نظیرقطره ی باران، ببار و عاشقی بنما
    به هربوسه به خاك دل،توهم عرض ارادت کُن

    بزن برهم تو قانون را،بشو بَرده برای عشق
    فقط یک شب شبیه من،به عقل خود خیانت کُن

    گمانم مزه ی سجده،بُوَد شیرینتراز شیرین
    به فرهاد دلت برگو،کمی امشب نجابت کُن

    دل سجاده بی تاب است،برای سجده های تو
    درآغوش نمازِخود،خدایت را عیادت کُن

    همانند غروبی که،شبیه رنگ پاییز است
    توهم با رنگ رخسارت،به خورشیدش حسادت کُن

    بسوزامشب ولی آرام،که پروانه دمی خوابید
    تو ای شمع سراپا عشق، دمی مشق لطافت کُن
  • ۱۲:۵۷   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    عاشقی دیدم که از معشوقه حسرت می خرید
    تکه تکه قلب را می داد و مهلت می خرید

    تا سحر بیدار بود و با زبانِ عاشقی
    جرعه جرعه شعر می نوشاند و لکنت می خرید

    لابلای دوزخِ شبهای حسرت زای خویش
    در خیالاتش، کنارِ یار، جنّت می خرید

    در کنارِ سفره ی خالی، برای عشقِ خود
    از خدای مهربانِ خویش برکت می خرید

    لحظه لحظه ساعتش را می شکست و بعد از آن
    لحظه ها را می شمرد و باز ساعت می خرید

    قسمتش چیزی به جز تنها شدن گویا نبود
    از قضا، در کوچه ی تقدیر، قسمت می خرید

    متهم می شد میانِ خلق، اما باز هم
    آبرو می داد و جایش، بارِ تهمت می خرید

    نامِ شاعر را نگویم تا نباشد غیبتش
    بینوا در شهر می گشت و محبت می خرید
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست

    جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست





    اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم

    یارای سفر با تو و رای وطنم نیست





    این لحظه چو بارانِ فرو ریخته از برگ

    ... صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست





    بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند

    بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست





    دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار

    دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست





    بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست

    من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست





    در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا

    راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست





    تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز

    روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست



    دکتر شفیعی کدکنی
  • leftPublish
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    بودنم بی تو محال است نباید بروی

    زندگی زیر سوال است نباید بروی

    بنشین تا نشمارم گذر ثانیه را

    بی تو یک ثانیه سال است مبادا بروی

    غیبتت را نتوان هیچ تحمل بکنم

    در دلم جنگ و جدال است مبادا بروی

    دل تو با دل من کی به تفاهم برسد

    همدلی شرط وصال است مبادا بروی

    کلمات از لب تو جاری و ساری بشود

    حرف تو شعر زلال است مبادا بروی

    در بزن گاه خطر عازم صحرا نشوی

    موقع صید غزال است مبادا بروی

    سوز و سرمای شدیدی پس آبادی ماست

    زوزه ی گرگ و شغال است مبادا بروی

    ای عسل باده حرام است ولی روی لبت

    دو سه تا بوسه حلال است مبادا بروی!

    علی قیصری
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ﻛﻤﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﻮ ﻭ ﯾﻚ ﺷﺐ ﻣﺮﺍ ﺷﻜﻞ ﻏﺰﻝ ﺑﻨﻮﯾﺲ
    ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻭﺻﻞ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻣﺤﺘﻤﻞ ﺑﻨﻮﯾﺲ

    ﻛﺠﺎ ﻫﺴﺘﯽ؟ ﻛﺠﺎ ﻫﺴﺘﻢ؟ ﻛﺠﺎ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ؟
    ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﻣﺠﻬﻮﻟﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﻚ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﺑﻨﻮﯾﺲ

    ﺍﮔﺮ ﻟﯿﻠﯽ ، ﺩﻝ ِ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻫﺮ ﺷﺐ
    ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ِ ﻟﯿﻼ ﻓﻘﻂ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺑﻨﻮﯾﺲ

    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﻭﺍﺭ ِ ﺍﺷﻌﺎﺭﻡ، ﻣﻦ ِ ﮔﻢ ﺭﺍ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﻛﻦ
    ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﻧﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﮔﺴﻞ ﺑﻨﻮﯾﺲ

    ﮔﻨﺎﻫﺶ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺻﻮﻓﯽ !!!! ﻓﻘﻂ ﯾﻚ ﺑﺎﺭ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮ
    ﺑﯿﺎ ﺑﺮﻣﻮﻡ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ ﻟﺒﻢ ﻃﻌﻢ ﻋﺴﻞ ﺑﻨﻮﯾﺲ
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻏﺰﻟﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺣﯿﻒ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﻪ ﻧﺸﮑﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﯽ؟
    ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ؟
    ﻧﺒﻀﻢ ﺷﺪﻩ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺗﭙﺶ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ... ﺑﮕﺬﺍﺭ
    ﻧﺒﻀﻢ ﺑﻪ ﺗﭙﺶ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺩﻝ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺮ ﻣﻦ
    ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻧﮕﻮﯾﻢ ... ﻧﺴﺮﺍﯾﻢ ... ﻧﻨﻮﯾﺴﻢ
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺳﺮﺵ ﮔﺮﻡ ﺍﺷﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﻧﻈﺮ ﻫﺎﺳﺖ
    ﻫﯿﻬﺎﺕ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺯﻝ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ﮐﻢ ﺑﮑﻦ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﻬﺎ ﻣﺮﺍ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺗﺮ
    ﺗﺎ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮ
    ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﭽﺮﺧﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ
    ﺭﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ ﺗﺮ
    ﺭﻭﺯ ﻭﺻﻞ ﺍﯼ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ ﺑﭙﻮﺵ
    ﺗﺎ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻝ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮ
    ﮔﺮ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎ
    ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺗﺮ
    ﯾﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﮑﻦ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ
    ﯾﺎ ﺑﮑﻦ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺗﺮ
    ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻌﺮﻡ ﺷﻮﯼ
    ﺗﺎ ﺑﮕﺮﺩﺩ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﻏﺰﻝ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺗﺮ
    ﺑﯿﻦ ﺻﺪ ﮔﻠﺒﺮﮒ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
    ﺍﺯ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻦ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﺍﯼ ﻋﺴﻞ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺗﺮ

    علی قیصری
  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دیدمش اما چه حاصل او نگاهش مرده بود

    خاطرات عشق پیشین را زخاطر برده بود

    آنکه روزی برق چشمش تارو پودم را گسست

    خالی از عشق و هوس در پیله اش افسرده بود

    پیش رویم بود اما همچنان بیگانه ایی

    همچو گلبرگی که تیپای خزان را خورده بود

    غرق رویایش من و او غرق در افسردگی

    همچنان قابی که عکسی در دلش پژمرده بود

    آنکه در رویای من زاییده شد اینک کجاست؟

    از کنار من گذشت اما تو گویی مرده بود
  • leftPublish
  • ۱۳:۰۰   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    مستانه مستم میکنی، دل را زدستم میکنی
    گه باده نوشم ای صنم،گه می پرستم میکنی

    در سوزوتابم میکنی، هردم خرابم میکنی
    گه می نوازی ماه من،گاهی زهستم میکنی

    حیران شدم در کار تو،درمانده از رفتار تو
    هم می گشایی پای را،هم قفل و بستم میکنی

    با من نگویی چیستی، اهل کجا یا کیستی
    گاهی بلندم میکنی، گاهی تو پستم میکنی

    آتش زدی کاشانه را،بردی دل دیوانه را
    هم شاد شادم ای صنم،هم غم پرستم میکنی

    بگرفته ای جان مرا،کردی به زندانت مرا
    می بخشیم عالم به من، گه ورشکستم میکنی

    دل را به زاری می بری،اندرخماری می بری
    خوبم که آزردی مرا،آنگه تو مستم میکنی.

    مولانا
  • ۱۳:۰۰   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    حالا که خواب رفته دلم بی صدا برو
    آرام رد شو از من و بی اعتنا برو
    اینبار حرفهای دل من نگفتنیست
    اینبار را نپرس چرا و کجا؟!...برو!
    از نو تمام خاطره ها را مرور کن!
    اصلا نیا به قلب من از ابتدا! برو!
    اصلا خیال کن که دلت جای دیگریست
    اصلا خیال کن که ندیدی مرا برو!
    بعد از تو هیچ کس به دلم سر نمی زند
    در را ببند پشت سرت، بی صدا برو!

    حسن اسحاقی
  • ۱۳:۰۱   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
    بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم

    کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
    ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم

    «ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
    چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم

    مثل این قافله ی عمر به سر آمده،کاش
    باخبر می شدی از ناله ی
    بانگ ‌جرسم

    تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
    کاشکی گوشه ای از قلب تو می شد قفسم

    می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
    به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
  • ۱۳:۰۱   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    یادمان نیست کجا صحبت بی دردی شد
    اولین بار کجا نوبت نامردی شد
    یادمان نیست کجا از خودمان دور شدیم
    یک شبه با کمی اندوخته مغرور شدیم
    وسوسه از دل ملعون که دنیا امد
    و هوس با همه ی قدرتش اینجا امد
    اولین بار کجا شرم به انسان خندید
    اولین سیب چگونه لب ما را بوسید
    یادمان نیست کجا راه خطا پیمودیم
    اولین بار کجا بنده ی شیطان بودیم
    یادمان نیست کجا کاشف تزویر شدیم
    کی در ابلیس خزیدیم و تکثیر شدیم
    اولین حرف دروغی که شنیدیم چه بود
    انچه دیدیم و انگار ندیدیم چه بود
    در کجا شعله ی نورانی دل پایان یافت
    و کجا خصلت ابلیس شدن جریان یافت
    در صف سیب و سرابیم چه شد با این دل
    همه در پشت نقابیم چه شد با این دل
    دوست بودیم همه با همه ی ادمها
    کم نمیکرد صفای دلمان را غمها
    بین ما هیچ کسی حامل تزویر نبود
    جز به حق هیچ کسی لایق تقدیر نبود
    ما کجا این همه تاریکی و ویرانه کجا
    ما کجا این همه رفتار وقیهانه کجا
    عشق و اخلاص و محبت همه مدفون شده است
    عهد و پیمان و رفاقت همه ملعون شده است
    بین ما تا به خدا یک پل فانی هم نیست
    اعتقاد و شرف و عشق زبانی هم نیست
    کاش پیدا بشود روزنه ای سمت دعا
    راهی از توبه ی ما تا به گلستان خدا
    کاش کابوس زمستانی شیطان برود
    کاش مخلوق خدا باز هم ادم بشود
  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    غم بیاید روی چشمت شرمسارم می کند

    شیشه ام ، گرد و غباری ، سنگسارم می کند

    مثل ماهی های قرمز قبل وقت زلزله

    هر کجا بویت بیاید بیقرارم می کند

    من به تو وابسته نه ، معتاد چشمان تو ام

    یک نگاه زیر چشمی هم خمارم می کن

    فرق بنیادین من با هر شکاری واضح است

    چون که صیادم نخواهد هم شکارم میکند

    امیر سهرابی
  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تا تب دیدارات از قلب اسیرم تاب برد

    شب شد و چادر سفیدروزرا مهتاب برد

    اخم کردی چند آبادی زمین را مه گرفت

    گریه کردی کوچه های شهرمان را آب برد

    خواب دیدم ماهیم در آبی چشمان تو

    خنده هایت طعمه شد قلب مرا قلاب برد

    قویی و برف پرت زیبایی این برکه هاست

    پر زدی و رفتنت آرامش از تالاب برد

    امیر سهرابی
  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    خط قرمز دور اسمم میکشی تا اینکه ممنوعم کنی

    شایدم می خواستی ، شر من را از سرخود کم کنی

    پیش پایت ، آب گشتم ! ... گم شدم در بین ماهیهای رود

    اینقدر پس بی خودی زحمت نکش از بام پارویم کنی

    گردنم نازک تر از مو!!!هر چه گفتی گفته ام بر روی چشم

    این سری هم بی وفا لازم نبود اینطور ابرو خم کنی

    بعد من تنها تر از اینها که هستی میشوی !!! مانند من

    پس برایت بهتر است پیمانه ای از چای کمتر دم کنی

    سبز بودم بین چشمت وقت افتادن به این زودی نبود

    فکر این را هم نمی کردم که با دستان خود زردم کنی

    مینویسم روی کاغذ جمله های آخراین قصه را

    "دوستت دارم هنوزم ! من فقط می خواستم درکم کنی"

    امیر سهرابی
  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
    وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست

    گفتی از لعل من امروز تمنای تو چیست
    در دلم زان لب شیرین چه تمناست که نیست

    بجز از زلف کژت سلسله جنبان دلم
    خم زلف تو گواه من شیداست که نیست

    پای بند غم سودای تو مسکین دل من
    نتوان گفت که این طلعت زیباست که نیست

    در چمن نیست ببالای بلندت سروی
    راستی در قد زیبای تو پیداست که نیست

    با جمالت نکنم میل تماشای بهار
    زانکه در گلشن رویت چه تماشاست که نیست

    گر کسی گفت که چون قد تو شمشادی نیست
    اگر آن قامت و بالاست بگو راست که نیست

    گفتی از نرگس رعنای منت هست شکیب
    شاهد حال من آن نرگس رعناست که نیست

    ایکه خواجو ز سر زلف تو شد سودائی
    در سر زلف سیاه توچه سوداست که نیست
  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    راز داری کن و از من گله در جمع مکن
    باز بازیچه مشو، بار سفر جمع مکن
    با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
    خویش را مایه ی دلگرمی هر جمع مکن
    به گناهی که نکردم به کسی باج مده
    آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
    ترسم آسیب ببیند بدنت، دور خودت
    این همه هرزه ی آلوده نظر جمع مکن
    آخرین شاخه ی تو سهم عقابی چو من است
    روی آن چلچله و شانه به سر جمع مکن
    تا برآمد نفسم جمع هوادارت سوخت
    روبروی منِ دیوانه نفر جمع مکن
    کاظم بهمنیراز داری کن و از من گله در جمع مکن
    باز بازیچه مشو، بار سفر جمع مکن
    با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
    خویش را مایه ی دلگرمی هر جمع مکن
    به گناهی که نکردم به کسی باج مده
    آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
    ترسم آسیب ببیند بدنت، دور خودت
    این همه هرزه ی آلوده نظر جمع مکن
    آخرین شاخه ی تو سهم عقابی چو من است
    روی آن چلچله و شانه به سر جمع مکن
    تا برآمد نفسم جمع هوادارت سوخت
    روبروی منِ دیوانه نفر جمع مکن
    کاظم بهمنی
  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۴/۹/۱۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    خبر خـــیر تو از نقـــل حریفان سخت است
    حفظ ِحالات من و طعنـه ی آنان سخت است
    لحظه ای بغـض نـشد حفــظ کنم چشــمم را
    در دل ابـــر نگــهــداری بـاران سخت است
    کشتی ِ کوچک من هر چه که محــکم باشد
    جَستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است
    ســاده عاشق شده ام ساده تر از آن رســوا
    شهره ی شهر شدن با تو چه آسان... سخت است
    ای که از کوچه ی ما می گذری ، معشـــوقه!
    بی محلی سر این کوچه دوچـندان سخت است
    زیـر بــاران که به من زل بزنی خواهی دید:
    فن تشخیص نم از چهره ی گریان سخت است
    کوچه ی مهـــــر ـــ سـر نبش ، کماکان باران...
    دیــدنِ حـجلــه ی من اول آبــــان سخت است
    کاظم بهمنی
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان