۱۷:۳۸ ۱۳۹۴/۱۱/۲۴
گفت عاشق میشوم,رفت و حقایق را شکست.
مست مستم بود اما باز,جامم را شکست.
لحظه ای بر تار مویش شاعری کردم ولی
برف و بوران از غضب بارید و زلفش را شکست.
گفت یوسف میشوم,اینبار عاشق میشوم.
تاکه ان درها برویم باز شد در را شکست.
رفت و رفتم,ماند و ماندم عاقبت پایم شکست.
تازگیها قاب ان عکس قدیمی هم شکست.
با نگاهی امدی افسونگر قلبم شدی.
ان دو پلک بسته ات اینبار قلبم را شکست