۱۵:۲۴ ۱۳۹۴/۱۲/۱
ميروم درخلوت دل صحبتي ديگر كنم
صحبت ازاين روزگارِ بي در و پيكر كنم
ميروم تـا جـامـه بـيـگـانگي در بر كنم
ميروم تا صحبت از انسان بي ياور كنم
ميروم تـنـهـا ولي بـا كوله باري ازغزل
تـا غزلها را همي من ثبت بردفتر كنم
ميروم من خسته و افسرده با صد آرزو
مرگ عشق و سايهء بيگانه را باور كنم
ميروم در بـسـتـر ايـام بي فرداي خويش
شكوه ها از شـهـوت رنـدان بـازيـگر كنم
ميروم تـا در پـنـاه زورق بشكسته اي
خـاطرات زنـدگـي را مـثـل گـل پرپر كنم
ميروم شايـد كـه در ديـدار با اين دلستان
گفتگو از بــازي ايـن ديــو غـارتـگـر كنم
ميروم من ، "عاشقان" ، تـا بانگ تنهائي زنم
از غـم مرگ مـحـبـت , مــرگ خود باور كنم