خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۰۸:۰۱   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    صبح شد
    پنجره ها خندیدند
    شاخه ها رقصیدند
    همه جا بوی شکفتن جاری است
    فرصت بیداری است
    صبح یعنی آغاز
    صبح یعنی پرواز
    قد کشیدن در باد
    فکر رفتن باشیم
    چه کسی می گوید
    پشت این ثانیه ها تاریک است
    گام اگر برداریم
    روشنی نزدیک است...
  • ۰۸:۰۱   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    پای این قلم بشکند !
    نتوانست تو را پایبند کند ...
    تو حالا سر از دهانِ قلم های دیگران در آورده ای !

    آه ...ای مردِ شعرهای من !
    بگو در خلوت دفترِ کدام زن پرسه می زنی ؟
    چه کسی امشب تو را می سراید ...!؟

    شب از نیمه گذشته است ،،،
    به خانه ی خودت
    به " شعرهای من" برگرد...!

    مینا_آقازاده
  • ۰۸:۰۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
    که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست

    خبر ما برسانید به مرغان چمن
    که هم آواز شما در قفسی افتادست

    به دلارام بگو ای نفس باد سحر
    کار ما همچو سحر با نفسی افتادست

    پای​بند تو تحمل چه کند گر نکند
    انگبین است که در وی مگسی افتادست

    🌸همه کس عزم هوس باختن ما نکند
    مگر آن کس که به دام هوسی افتادست🌸

    سعدیا حال پراکندۀ گوی آن داند
    که همه عمر به چوگان کسی افتادست
  • ۰۹:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    سهراب سپهری:

    باید امروز حواسم باشد
    که اگر قاصدکی را دیدم ،
    آرزوهایم را
    بدهم تا برساند به خدا ،
    به خدایی که خودم میدانم ،
    نه خدایی که برایم از خشم ،
    نه خدایی که برایم از قهر،
    نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
    به خدایی که خودم میدانم ،
    به خدایی که دلش پروانه است ،
    و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
    و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
    و حواسش حتی
    به دل نازک شب بو هم هست،
    که مبادا که ترک بردارد ،

    به خدایی که خودم میدانم
    چه خدایی
    جانم
  • ۰۹:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    عمری ست تا از جان و دل، ای جان و دل می خوانمت
    تو نیز خواهان منی، می دانمت، می دانمت

    گفتی اگر دانی مرا آیی و بستانی مرا
    ای هیچ گاه ناکجا! گو کی؟، کجا بستانمت؟
    #سایه
  • leftPublish
  • ۰۹:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دلت
    این روزها
    با هر تکانی ساده،
    می‌افتد

    همیشه سیب
    وقتی می‌شود آماده
    می‌افتد...

    #عبدالحسین انصاری
  • ۰۹:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
    یعنی ترا تاریخ درکار نباشد
    یعنی تو با صدای من سخن گویی
    با چشمان من ببینی
    و جهان را با انگشتان من کشف کنی...
    .
    .
    .
    #نزار_قبانی
  • ۰۹:۵۳   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    گزیدم از میان مرگ ها اینگونه مردن را
    تو را چون جان فشردن در بر، آنگه جان سپردن را

    #حسین منزوی
  • ۰۹:۵۳   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    به جز هوای تو و شانه‌های آرامت
    برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟

    به کام دل نرسیدیم اگر در این دنیا
    به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست...

    #سعید بیابانکی
  • ۰۹:۵۳   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    بیا به غار برگردیم!
    به بدوی‌ترین بوسه‌ها
    که بوی عقدنامه و مهریه نمی‌دادند...
    تا عریانی، زننده به حساب نیاید
    و زیباترین هدیه‌ی جهان
    آتشی باشد که یک روز را
    صرف روشن کردنش کنم برای تو...

    بیا به غار برگردیم!
    به روزگاری که
    مایکروویو و تلویزیون را نمی‌شناخت
    و در آن رنگین‌کمان اتفاقِ بزرگی بود؛
    دندان‌درد
    خدا را به یادِ ما می‌آورد

    و پیدا کردنِ غذا
    سفری عظیم به حساب می‌آمد
    که به عشق یک لب‌خندت تن می‌دادم به آن...

    بیا به غار برگردیم
    تا تماشای مهتاب
    اثری هم پای دیدنِ فیلم‌های برتولوچی داشته باشد
    و سینه‌ریزی از گوش‌ماهی‌ها
    که به دستان خود از ساحل گرد آورده باشمشان
    با سِتی از برلیان برابری کند...

    تصویری از تو را
    بر دیوار غارمان خواهم کشید
    تا باستان‌شناسان هزار هزاره‌ی دیگر
    بدانند انسان کدام عصر
    نخستین کاشفِ عشق بود! //
  • leftPublish
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    هر #صبح که ازشب تو برمیخیزم
    با خنده ات از معجزه ها لبریزم

    در حافظه ام شکفتن وصبح وطلوع
    سرشارتر از بهار رستاخیزم


    #میترا_ملک_محمدی
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
    وین جان به لب رسیده در بند تو نیست

    گر تو دگری به جای من بگزینی
    من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست

    #سعدى
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    از این چراغ مردگی
    از این بر آب سوختن
    از این پرنده کشتن و
    از این قفس فروختن
    چگونه گریه سر کنم
    که یار غمگسار نیست
    مرا به خانه ام ببر
    که شهر ، شهرِ یار نیست
    ايرج_جنتى_عطايى
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در بلندترین
    جای شهر
    دوستت دارم را
    ... فریاد می زنم...! .
    جایی که
    بادها صدای مرا در گوش
    خیابان ها بپیچانند
    و
    پرندگان
    ادامه ی دوست
    داشتن مرا پرواز می کنند...!!!
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    بغضم امشب
    تا بیخ گلو رسیده
    وقت چیدنش شده انگار...!!!

    دستم اما
    به شانه ی تو
    نمی رسد...!!!

    #نرگس_نوروزپور
  • ۰۹:۵۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در حقیقت آدم‌ها هیچ‌کس را ندارند !
    این را آدم روزهای جمعه
    از جای خالی‌ آنهایی که باید باشند و نیستند ، می‌فهمد ... . . . . !!!
    .
    .
    نیکی فیروزکوهی
  • ۰۹:۵۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جام جانت
    را بیاور

    جان بریزم
    پای تو!!!
  • ۰۹:۵۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    آنکس را بستائید که اندر همه عمر
    بهر آسایش مردم قدمی بردارد

    نیک مرد آنکه نگردد دل او هرگز شاد
    مگر ازخاطر کس بار غمی بردارد
  • ۰۹:۵۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    "اي واي به حال دلم از بس كه تو را خواست"
    از مهر و وفا ، خانهء خود را همه آراست

    گفتي تو هنوز عاشق من هستي و شيدا ؟
    گفتم نظر دل كه ز رخساره ، هويداست

    افتاده چنان فاصله بين من و دلدار
    كاين فاجعه از شعر و غزل ، بر همه ، پيداست

    ذهنم شده درگير و دگر نيست توانم
    با دل همه شب تا به سحر ، مساله ، دعواست

    چشمان تو آيينه مهرند و محبت
    مستي من از جام مي و چشمه ميناست

    با پنجره هر شب سخن از مكر زمانه است
    در سينه سوزنده ام آتشكده برپاست
  • ۰۹:۵۶   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    به لب لبخند و با چشم سیاهت دلبری داری
    بنازم چشم مستت را که در آن خنجری داری

    نگاهت آشنا با من دو خون آشام افسونگر
    مرا کُشتی و باز از نو گُمانم کیفری داری

    شدم زندانی مُشرِف به اعدامی که خندانم
    نگو در دام چشمانت اسیر دیگری داری

    هزاران بار ایمانم به چشمی باز حاشا شد
    عجب ای مهربان بانو نگاه کافری داری

    پر پروانه ام را سوخت شمع آتش افروزت
    از این پر سوختن گویا خیال محشری داری

    فدای تاری از موهات! آتش سوزی ات بانو
    چه بهتر هر چه می سوزد، تو حسّ بهتری داری

    میان هر غزل با تو، گرفتارم نمی بینی
    که زندانبان، تو در دامت اسیر شاعری داری..
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان