خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟
    گفته بودم مردم اینجا بدند
    دیدی آخر ساقه جانت شكست ؟
    آن عزیزت عهدوپیمانت شكست؟
    دیدی ای دل درجهان یك یار نیست؟
    هیچكس در زندگی غمخوار نیست؟
    آه دیدی سادگی جان داده است؟
    جای خود را گِل به سیمان داده است؟
    دیدی آخر حرف من بیجا نبود؟
    از برای عشق اینجا ، جا نبود؟
    نوبهار عمر را دیدی چه شد؟
    زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟
    دیدی ای دل دوستیها بی بهاست؟
    كمترین چیزی كه می یابی وفاست؟
    دیده ای گلها همه پژمرده اند
    رنگها در دود و سرما مرده اند
    آری ای دل ! زنده بودن ساده نیست
    بین آدمها یكی دلداده نیست
    باید اینجا از خود ای دل گم شوی
    عاقبت همرنگ این مردم شوی !.
  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    سخت است بخندی و دلت غم زده باشد
    هر گوشه ی پیراهن تو نم زده باشد
    سخت است به اجبار به جمعی بنشینی
    وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد
    احوال من ای دوست چنین است که انگار
    یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد
    دور از تو شبیه م به یتیمی که به رویش
    در جمع کسی سیلی محکم زده باشد
    دور از ادب است اینکه بخندد لبت اما
    دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد
    با این همه تا خرده نگیرند عزیزان
    میخندم و هرچند دلم غم زده باشد

    رضا خادمه مولوی
  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دفترم خیس و سایه هایت نیست
    شک ندارم که شعر بی تو گریست

    حس و معنای شعر٬ یعنی تو
    بی تو معنای شعرهایم نیست

    راستی٬ از خودت نمی پرسی؟
    آنکه با لحظه٬لحظه های توزیست

    تازگی ها چرا کناره گرفت؟
    گوشه ای درخودش شکست وگریست

    گفت از آن دقیقه های قشنگ
    آن خیال خوشی که با تو یکی ست

    سرد وبی روح سایه اش پاشید
    صفر تنها٬ که با تو می شد بیست.

    می گذاری ومی روی ... باشد!
    حرف آخر همیشه خواهش نیست.
  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺑه ﻤﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ ” ﺁ ” ﺭﺍ
    ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺴﯽ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ” ﺑﺎ ” ﺭﺍ
    ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﺣﺘ ﺘﺮ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ
    ﺯﻧﮓ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ
    ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ
    ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ
    ﺗﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻼ ﺭﺍ
    ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻫﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺟﻬﻞ
    ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﻬﺎ ﺭﺍ
    ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﻨﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺯﺍﻍ ﺭﺑﻮﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﺣﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ
    گفت ” ﺁ ” ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻼﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ
    ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻼﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ
    ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ
    ﭘﺲ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ
    ﺩﺭﺱ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ
    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮد ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮐﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍ ﺭﺍ
    ﺷﻮﻫﺮ ﺳﺎﺭﺍ ﺷﯿﺎﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺁﺏ
    ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻡ ﺳﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ
    ﺑﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﻧﺮﺳﯿﺪ
    ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﺒﺮﯼ ﺭﺍ
    ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﻮﺽ ﺭﻭﺑﻪ ﻭ ﺯﺍﻍ
    ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ
    ﯾﺎ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﻮﺷﮏ
    ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﯿ ﮑﺮﺩ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ
    ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
    ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ” ﺍﻟﻒ ” ﺗﺎ ” ﯾﺎ ” ﺭﺍ
  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم
    غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم

    کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
    چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم

    عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
    ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم

    ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا
    عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم؟

    کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
    با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟

    من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد
    سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم
  • leftPublish
  • ۱۳:۱۹   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در شب کوچک من؛
    دلهره ویرانیست
    گوش کن
    وزشِ ظلمت را میشنوی؟
    من غریبانه به این خوشبختی می‏ نگرم...

    #فروغ_فرخزاد
  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تا که عشقت مطربی آغاز کرد
    گاه چنگم گاه تارم روز و شب

    زان شبی که وعده کردی روز بعد
    روز و شب را می شمارم روز و شب

    #مولانا
  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود

    ای پاره ی دلم ... ! که بریزم به پای تو!


    #قیصر_امین_پور
  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دستانم را محكم بگير
    آنقدر
    كه اگر رفتى
    خطوط دستانم
    در خطوط اتفاق نيفتادهِ سرنوشتت
    گم شود
    آنقدر محكم
    كه من
    پيش بينى شده ترين فالت باشم

    #فرناز_خرمي
  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم
    اگر چو باد روی تند همچو گرد بیایم
    هزار مرحله دورم فکند چرخ ز کویت
    به جستجوی تو چون گرد باد فرد بیایم
    مکن مکن که پشیمان شوی چو بر سر راهت
    به عزم داد دل پر ز داغ و درد بیایم
    به سوی ملک عدم گر چه از جفای تو رفتم
    اگر به لطف بگویی که باز گرد بیایم
    مگو نیامده‌ای سوی ما بگو که چگونه
    به صحبتی که مراکس طلب نکرد بیایم
  • leftPublish
  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    می‌خندی و بر کنج لبت چال نشسته
    بر کنج دگر قافیه‌ی خال نشسته

    تسخیر شده شهر به جادوی سیاهت
    در پستوی چشمان تو رمّال نشسته

    ابروی تو را بعدِ شب موی تو دیدن
    ماه‌ است که در اول شوّال نشسته

    مویی که سر دوش تو آرام گرفته
    «باز» است که بر شانه‌ی اقبال نشسته

    در بهمن آغوش تو ای کاش شوم گم
    این برف که یک روزه بر امسال نشسته

    بی تو همه‌ی آن‌ چه که از عشق شنیدم
    نقشی‌ است که بر پرده‌ی نقّال نشسته

    «بس در طلبت کوشش بی‌فایده کرده»
    این کودک معصوم که بی‌حال نشسته
  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من غریبانه ترین شعر خودم را گفتم
    و تو لبریز ترین حق خودت را خوردی

    بغلت امن ترین جای جهان بود ولی
    با خودت امن ترین جای جهان را بردی

    رفتی از باور دلباخته ها محو شوی
    بدتر از باور دلباخته ها، افسردی

    با قدمهای بلندی که خزانت برداشت
    تن خشکیده ی اشعار مرا آزردی...

    نه فقط قلب و دل و روح و نفسهایم را
    تو غریبانه ترین شعر مرا هم بردى؟
  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من به همه ے دردِ جهان ساختم اما

    با دردِ تو هر ثانیه در حالِ نبردم

    #روزبه_بمانے
  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    حذر از عشق؟
    ندانم!
    سفر از پیش تو؟
    هرگز نتوانم
    نتوانم
    نتوانم...
    یک نفر آمد و سهم ِدل ِتنهایم شد
    آمد و علّت ِبیداری ِشبهایم شد

    دل به او بستم و چشم از همه کس پوشیدم
    سبب ِدلخوشی ِامشب و فردایم شد

    بس صدا کرده ام او را "عسلم" انگاری
    اسم او باعث ِشیرینی ِلبهایم شد

    شاعرم کرد غم ِچشم ِسیاهش آخر
    بهترین سوژه ی اشعار ِغم افزایم شد

    غزل اندر غزل از اسم ِقشنگش گفتم
    زد و گل واژه ترین واژه ی غمهایم شد

    بعد ِهر شعر و غزل گریه عجب میچسبد!!
    گریه اصلاً نمک ِشعر و غزلهایم شد..


    فریدون_مشیری
  • ۱۳:۲۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی

    تا با تو بگویم غم شبهای جدایی

    هوشنگ_ابتهاج‌
  • ۱۳:۲۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    خواهی قبول عشق ؟!...

    چشم انتظار من از

    آغاز
    دلت را
    - نذر باز ترین
    پنجره کن........

    #گویا_فیروز_کوهی
  • ۱۳:۲۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:

    ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
    پویندگی تمامی معنای زندگی ست.

    هرگز
    "نگرد! نیست"

    سزاوار مرد نیست...

    فریدون_مشیری
  • ۱۳:۲۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    سیر نمی شوم ز تو نیست جز این گناه من

    سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من

    مولانا
  • ۱۳:۲۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    براي روح غريبم صدايتان خوب است
    شنيدن نفس آشنايتان خوب است

    بدون فاصله با من هميشه صحبت کن
    نبند پنجره را چشم‌هايتان خوب است

    قرار بود از اين راه رفته برگردي
    درون سينه ام انگار جايتان خوب است...!

    مرا به عصر دو فنجان داغ دعوت کن
    عزيز طعم دل انگيز چايتان خوب است

    غروب‌ها که دلم تنگ و آسمان ابري است...
    چه قدر پرسه زدن در هوايتان خوب است...‏

    دلم عجيب گرفته است...نا خوشم بانو!
    کمي قدم بزنم... پا به پايتان خوب است...‏

    مسعود جعفری
  • ۱۳:۲۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    درد مرا شهری که ویران مانده می فهمد
    چتری شکسته زیر باران مانده می فهمد

    دلتنگی ام فرهاد را دیوانه خواهد کرد
    شیرین ِ تلخ ِتوی ِ فنجان مانده می فهمد

    پیراهنت را باز کن من کوچه خواهم شد
    حالِ تو را این در خیابان مانده می فهمد

    انگور چشمت را اگر در خانه بگذاری
    حتی شغال ِ در بیابان مانده می فهمد

    پروانه های کوچه پای ِتیر می میرند
    این را فقط آنکه پریشان مانده می فهمد

    در عشق راه چاره ای جز گریه کردن نیست
    چشمی که در دست تو پنهان مانده می فهمد

    باید برای مادیان ها ... هر که می بیند
    چنگال ِگرگی پشت چوپان مانده می فهمد_

    _دیروز زهرِ حبه یِ چشمِ تو طغیان کرد
    امروز آنکه در خراسان مانده می فهمد

    عاشق نباشی حال و روزم را نمی فهمی
    درد مرا گنجشک بی جان مانده می فهمد

    هر روز پشت پنجره طرز نگاهم را
    خورشید در لای درختان مانده می فهمد

    هر شب کنار تختخوابم مرگ حالم را
    مرگی که بین کفر و ایمان مانده می فهمد

    غزل آزاد مقدم
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان