خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۳:۲۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    راز آن چشم سيه گوشه ي چشمي دگرم کن
    بي خودتر از اينم کن و از خود به درم کن
    يک جرعه چشاندي به من از عشقت و مستم
    يک جرعه ي ديگر بچشان، مست ترم کن
    شوق سفرم هست در اقصاي وجودت
    لب تر کن و يک بوسه جواز سفرم کن
    دارم سر پرواز در آفاق تو، اي يار
    ياري کن و آن وسوسه را بال و پرم کن
    عاري ز هنر نيستم اما تو عبوري
    از صافي عشقم ده و عين هنرم کن
    صد دانه به دل دارم و يک گل به سرم نيست
    باران من خاک شو و بارورم کن
    افيون زده ي رنجم و تلخ است مذاقم
    با بوسه اي از آن لب شيرين شکرم کن
    پرهيز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
    تا لذت آغوش بداني، خبرم کن
    شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
    بفشارم و در واژه ي تو، مختصرم کن
  • ۱۳:۲۸   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دلیل زنده ماندنم در این سیاه چال ، تو
    امید پر گشودن من شکسته بال ، تو

    چه سال ها که روز و شب در انتظار بوده ام
    اگرچه بوده ای شبیه وعده ای محال ، تو

    کمان گرفته ای و در کمین نشسته ای چرا ؟
    چرا نمی زنی به قصد صید این غزال ، تو؟

    به هر چه فکر می کنم به جز تو نیست در نظر
    طلوع تو ،غروب تو، جواب تو ، سوال تو

    دوان دوان موجم و تو ایستاده ساحلی
    چقدر بی قرار من ‌ چقدر بی خیال ، تو

    به شوق دیدن تو بال می زنم تمام عمر
    پرنده ی جنوب من ، ستاره ی شمال ، تو

    محسن پورهاجریان
  • ۱۳:۲۹   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    هفت شهر آسمان جولانگه شعر من ست
    وقت تابستان به ماه و گاه سرما مشتری


    با سپید ماه می دوزم لباسی از غزل
    یا به تک بیتی دهم معنای خوب و بهتری


    دانه ای از اشک همچون یک برلیان نجیب
    مینشانم یک نگین احساس بر انگشتری


    قصه ی شه زاده ای با عشق ناب و آتشین
    قاب سرخ پنجره با انتظار دختری


    از کتاب زندگی صد درس میگیرم ولی
    مینویسم عاشقانه عشق را بر دفتری

    #مریم_حشمت_پور
  • ۱۳:۲۹   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    آنقدر نامت را میخوانم
    تا بند بند دلت
    در لالایی چشمانم...به خواب رود
    آنقدر دلت را مینویسم
    تا واژگان آبی احساست
    زمزمه ی دلم را فریاد زنند...
    آنقدر زلال نگاهت را میستایم
    تا آسمان چشمانت
    سهم مرا در آغوش دیدار کشد...
    میبینی!
    من تمام تو را آنقدر در آغوش دل گرفته ام
    که تنها با تو سیراب باران می شوم...
    اینجا بوته های نمناک عشق
    آنقدر تو را میخوانند...تا شکوفه باران شوند
    به لمس دستانت...
  • ۱۳:۳۳   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!
    یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق

    با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان
    آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق

    از رکعت نخست در افتاده ام به شک
    در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق

    سی پاره ی حضور مرا چله بست شو
    قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق...

    علیرضا بدیع
  • leftPublish
  • ۱۳:۳۳   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
    این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است

    یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟
    نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است

    شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم
    که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است

    پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
    که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

    منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
    شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

    گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
    گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است

    عشق آنست که از روی حقیقت باشد
    هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است

    گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
    سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

    شاطر عباس صبوحی
  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    هر که باز آید ز در، پندارم اوست
    ****************************
    ماه رویا روی خوب از من متاب
    بی خطا کشتن چه می بینی صواب

    دوش در خوابم در آغوش آمدی
    وین نپندارم که بینم جز به خواب

    از دورن سوزناک و چشم تر
    نیمه ای در آتشم نیمی در آب

    هر که باز آید ز در ، پندارم اوست
    تشنه مسکین آب پندارد سراب

    ناوکش را جان درویشان هدف
    ناخنش را خون مسکینان خضاب

    او سخن می گوید و دل می برد
    و او نمک می ریزد و مردم کباب

    حیف باشد بر چنان تن پیرهن
    ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

    بامدادی تا به شب رویت مپوش
    تا بپوشانی جمال آفتاب

    سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ
    گوشمالت خورد باید چون رباب

    حضرت سعدی
  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    میوه ی ممنوعه چیدن را ... که حوّا باب کرد
    آدم، اخراج از بهشت ِبا صفا را ... باب کرد

    چون که قابیل از عقب ! با بیل زد، هابیل را ...
    حمله با یک بیل را ... درکُلِ دنیا، باب کرد

    نوح ... نهصد سال کشتی ساخت، توی یک کویر
    کار دور از عقل را ... این مرد دانا باب کرد

    بارداری بی حضور جنس نر را در جهان !!
    حضرت مریم، به لطف حق تعالی ... باب کرد !

    از شروع این جهان، مرد از پی زن می دوید
    از پی مردان دویدن را ... زلیخا باب کرد

    یازده تا بچه جز یوسف، فقط یعقوب ساخت
    صنعت انبوه سازی را ... فُـرادا، باب کرد

    رد شدن از نیل، بی لنج و بلم، امکان نداشت
    رد شدن از نیل را با چوب!! موسا باب کرد

    حرفه ی آتش نشانی را ... هزاران سال پیش
    از لجِ نمرود ... ابراهیم آقا ! باب کرد

    گوسفندی که به قربانگاه اسماعیل رفت
    مبحث ایثار را ... در حد اعلا، باب کرد

    بس که کَل کَل کرد با موری، سلیمان نبی !
    بحث و کَل کَل را میان جانورها ... باب کرد

    بردن سگ در مکانِ خواب را ... از آن قدیم
    عضو ی از اصحاب کهف، از بابِ تقوا ... باب کرد

    پیش از این شعری نبوده با ردیفِ "باب کرد"
    این ردیف خاص را ... شعرِ ترِ ما ... باب کرد
  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من مستم و این مستی من، مستی می نیست
    چون یاد جمال تو کنم مست شوم من
  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تو باشي
    من
    قدم بقدم فدايت ميشوم
    تو باشي
    از لحظه هاي دلتنگي جلو ميزنم
    به تمام درهاي بسته دهن كجي ميكنم
    به بن بست ها
    به خيابانهايي همه با يك نام,..
    دوست دارم تو باشي و من
    نشاني ها را گم كنم
    راه خانه را هم ندانم
    تاهمه بفهمند
    براي من كم حواس
    خانه آن جاست كه تو باشي و من قدم به قدم فدايت شوم
  • leftPublish
  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    عاشق فتنه ي دو چشم تو اند
    اين دو چشم تكيده ي مغموم

    باشم حتي اگر اصول گرا
    باشي حتي اگر وزیرِ علوم

    ابروانت گواه اين رازند
    معني سال فتنه يعني اين:

    هشت بالاي چشمِ سمتِ يسار
    هشت بالاي چشمِ سمتِ يمين

    ايمان صابر
  • ۱۳:۳۵   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ساعت نشدم پشت به دیوار کنم

    خود را به دقیقه ها گرفتار کنم

    ساعت شده ام که دوستت دارم را

    هر ثانیه در گوش تو تکرار کنم..
  • ۱۳:۳۵   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    در میکده‌ام، چون من بسی اینجا هست

    می حاضر و من نبرده‌ام سویش دست

    باید امشب ببوسم این ساقی را

    کنون گویم که نیستم بیخود و مست

    در میکده‌ام دگر کسی اینجا نیست

    واندر جامم دگر نمی صهبا نیست

    مجروحم و مستم و عسس می‌بردم

    مردی، مددی، اهل دلی، آیا نیست؟

    مهدی اخوان ثالث
  • ۱۳:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    برایت قهوه می ریزم، کمی‌ شیر، دو قاشق شکر،
    می گذارم جلویت روی میز،
    گلدان گل را کنارتر می گذارم
    تا بهتر ببینمت.
    قیافه جدی به خودم می گیرم
    و با لهجه‌ ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،
    می گویم:
    قهوه ات سرد می‌‌شود.
    هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا
    و همانطور می نشینم‌ تا تو یک روز بیایی...
  • ۱۳:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من عادت کرده ام

    شعرهایم را

    با لهجه ی مردی بنویسم
    که زبانِ مادری اش را
    فراموش کرده
    و ماه هاست
    با لحنِ تبدارِ آغوشش
    برایم سپید می گوید

    با منطقِ مردی
    که از موهایم
    فلسفه می بافد
    حتم دارم
    یکی از همین روزها
    نفس هایش را
    چاپ خواهم کرد...!
  • ۱۳:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    قلب ، مهمانخانه نیست که آدم‌ ها بیایند
    دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند
    قلب ، لانه‌ ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود
    و در پاییز باد آن را با خودش ببرد
    قلب؟ راستش نمی دانم چیست،
    اما این را می دانم که فقط جای آدمهای خیلی خوب است!


    نادر ابراهیمی
    یک عاشقانه آرام
  • ۱۳:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
    سرو خرامان منی ای رونق بستان من

    چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو
    وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من

    هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
    چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

    تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
    ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

    بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا
    سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من

    از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
    ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

    گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو
    ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من

    یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
    پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

    ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها
    ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

    منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی
    اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من

    مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد
    در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من

    ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من
    بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من

    جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
    بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من

    ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
    ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من

    حضرت مولوی * دیوان
  • ۱۳:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
    بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

    روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری
    مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

    توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
    نظر کنند که در کوی ما گدایی هست

    به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
    ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست

    کسی نماند که بر درد من نبخشاید
    کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست

    هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی
    از این طرف که منم همچنان صفایی هست

    به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
    هنوز جهل مصور که کیمیایی هست

    به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
    و گر به کام رسد همچنان رجایی هست

    به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
    که در جهان بجز از کوی دوست جایی هست

    شیخ مصلح الدین سعدی
  • ۱۳:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من از هوای دریا لبریزم
    من از هق هق ِانتظار
    به وقت ِراه
    ::
    هیچ مهتــابی بی تو
    تماشایی نیست
    هیچ عبوری بی تو
    لبریز بهار
    ::
    دلتنگم به وقت ِچشم هات
    بر این فاصله ها
    یک پنجره میخواهم
    بجای اینهمه دیوار
  • ۱۳:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ای سیر ترا نان جوین خوش ننماید
    معشوق منست آنکه بنزدیک تو زشتست

    حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
    از دوزخیان پرس که اعراف بهشتست

    فرق است میان آنکه یارش در بر
    تا آن که دو چشم انتظارش بر در

    حضرت سعدی
    گلستان
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان