خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۱:۲۶   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تسلیم نخواهم شد !

    زندگی می کنم ...

    برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند ...

    من فرصتی برای بودن دارم،

    پس ساکت نمی نشینم ....!!!

    می گذارم همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها، شاهکار زندگی خود هستم ؛

    کافی ست لحظات گذشته را رها کنم و برای ثانیه های آینده زندگی کنم ...!!!

    چون رویاهایم آنجاست ،

    و من فقط ؛ یک بار فرصت زندگی کردن را دارم ... ...
  • ۱۱:۲۷   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من كه خود عاشق شدم عاشق تر از اینم مكن
    در مدار عاشقى ناهید و پروینم مكن

    سجده ى سبز نمازم رو به هر ویرانه شد
    اینچنین آشفتگى در دین و آئینم مكن

    در ره عشق تو صد جام بلا نوشیده ام
    جرعه جرعه زهر را در جام نوشینم مكن

    باز مجنون تو شد لیلاى قلب عاشقم
    گرچه فرهاد منى اینگونه شیرینم مكن

    اى كه دستانم پر از حس نیاز دست توست
    این همه سردى تو با دستان مسكینم مكن

    زندگى بى تو برایم گور رویا مى شود
    جان من جانان من محتاج یاسینم مكن
  • ۱۱:۳۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    پیش من باز نکن چادر جادویی را
    ول کن این طرز جسورانه ی دلجویی را

    انقدر لطف دراین شکل خودآرایی نیست
    خبر از عطر نباشد گل مصنوعی را

    مو نشانم نده، هر بار ترک خورد دلم
    آتلی نیست ببندد ترک مویی را

    آسمان تو زیادی به خودش مغرور است
    تا بنا کرد زمین شیوه ی کم رویی را

    دکترم گفت که قند لب تو پایین است
    بده یکبار فقط بوسه ی دارویی را

    کم بکن وزن غزلهای لبت را چون من
    از برم آن همه شعری که تو میگویی را

    انقدر خیره نشو دزدکی از پنجره ها
    یادم انداخته چشمان تو پررویی را

    چون که خال تو درآورد به یک چشم زدن
    پدر حافظ و داد من هندویی را

    کوچ موهای تو در حد هنر پیشه گی است
    در بیاور لج پرویز پرستویی را

    عشق، کاری بکن این بار کسی غیراز من
    دل نبندد الکی طره ی گیسویی را


    رسول مختاری پور
  • ۱۱:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    یک قاشق سبزی پلو می خورد و یک
    دانه برنج در تنگ ماهی می انداخت . . .
    حالا دیگر می توانست به دوستانش
    بگوید که ما هم شب عید ، سبزی پلو را
    با ماهی خوردیم !!

    " زهره عیسی خانی "
  • ۱۲:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    باز با دوری خود دل نگرانم کردی

    مثلِ دیوانه به هر سمت روانم کردی

    شاعری مردن تدریجی و نا خواسته است

    مثل یک باغچه درگیرِ خرانم کردی

    روزوشب یکسره مفهوم ندارد وقتی ....

    خالی از ثانیه ای پر هیجانم کردی

    پنجره بهت زده داشت نگاهت می کرد

    پشت تردید دل ِ سنگ بیانم کردی

    باد نااهل وزید و به دلم بد افتاد ....

    چه بگویم که تو بی نام و نشانم کردی

    گفتم اینگونه نرو می رود از دست دلم ....

    رفت از دست دل و بی ضربانم کردی

    مثل پیراهن ِ خاکی شده احساساتم

    باز درمانده ی یک ذره تکانم کردی

    من که دیوانه نبودم ولی از عمد چرا ....

    ساده بازیچه ی چشم ِهمگانم کردی

    مهدی نژادهاشمی
  • leftPublish
  • ۱۲:۵۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    الایا ایهاالساقی هلاک از عشقِ پنهانت
    دوباره گم شده در تارو پودم زلف ِ حیرانت
    نماز واجبی برگردنم مانده تمام عمر
    اگر کفر تو بگذارد مرا یک دم مسلمانت
    لبم تسبیح می گوید دلم سجاده ای لرزان
    بخوان یک سوره بی زلزالِ چشمانِ پریشانت
    اگر کولی شدم شب مست و شب گردو پریشان حال
    مرا بیرون بکش از قهوه ی تلخ دوچشمانت
    بخوان از وهم برخیزم ، بخوان از خواب برخیزم
    بخوان بیرون بیایم از نخوانده های ِ فنجانت
    مرا با خود ببر تا کوچه های کودکی هایم
    مرا با خود ببر تا گم شوم در پیچ ِ شمرانت
    الایا ایهاالساقی ، خودت هم خوب می دانی
    غزل فکر و خیال توست در شبهای تهرانت
    مهدی نژادهاشمی
  • ۱۳:۳۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    می روی اما بدان کلی بدهکاری به من
    خوب می دانم که روزی باز ناچاری به من
    پنجره یادآور ِبغض و هزاران درد توست
    رفته ای یا در پی ِهرلحظه آزاری به من
    کاش اشک سرخ من را تو نمی دیدی و بعد ...
    حرمتم را می شکستی با ستمکاری به من
    شانه هایم رنگ و بوی خون ِ زنبق می دهد
    روی تابوتم نمی بینی سزاواری به من ...!
    دست هایت امتداد ِسبز یک خوش باوری ست
    کاش حس ِشانه ات را باز بسپاری به من
    می روی ...برگرداز پیچ وخم ِیک اتفاق ...
    تا بخوانم توی چشمانت گرفتاری به من ...
    بجنورد سید مهدی نژادهاشمی
  • ۱۴:۰۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    آخر قصمه اما قصه ی آخرم این نیست

    آخرین راهی که باید من ازش بگذرم این نیست

    آرزوهامو برای خاطراتم دوره کردم


    کجای خاطره باید پی آرزو بگردم

    خسته ام از هرچه رسیدن

    اگه پشتش سفری نیست

    برکه ی امن و نمیخوام وقتی موج خطری نیست

    ♫♫♫

    می رسم نه واسه موندن من مسافرم همیشه

    مثل نوری که میاد و رد میشه از دل شیشه

  • ۱۴:۰۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    یار بیگانه نوازم شرح عشق جانگدازم
    قصه ای از سوز وسازم باتو می گویم امشب
    تا که چشمم را گشودم شمع شب های تو بودم
    شعله زد بر تار و پودم آه جانسوزم بر لب


    تو ندانی که چه کردی به من و دل من به خدا
    چه غمت از من بی دل تو کجا من خسته کجا
    رهگذاره بی نصیبی بی قراری بی شکیبی
    تا سحر گه ناله سر کرده نیمه شب ها در سیاهی
    بی نصیبی بی پناهی از سر کویَت گذر کرده..
  • ۱۴:۰۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من آن ستاره ی نامرئی ام که دیده نشد
    صدای گریه ی تنهایی اش شنیده نشد


    من آن شهاب شرار آشنای شعله ورم
    که جز برای زمین خوردن آفریده نشد

    من آن فروغ فریبای آسمان گردم
    که با تمام درخشندگی سپیده نشد

    من آن نجابت درگیر در شبستانم
    که تار وسوسه بر قامتش تنیده نشد

    نجابتی که در آن لحظه های دست و ترنج
    حریر عصمت پیراهنش دریده نشد

    من از تبار همان شاعرم که سروِِ قدش
    به استجابت دریوزگی خمیده نشد

    همان کبوتر بی اعتنا به مصلحتم
    که با دسیسه ی صیاد هم خریده نشد

    رفیق من ! همه تقدیم مهربانی تو
    اگرچه حجم غزل های من قصیده نشد

    محمد سلمانی
  • leftPublish
  • ۱۴:۰۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید
    من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید


    باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد
    بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید

    من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم
    پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید

    دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!
    خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید

    آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!
    مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید

    مرحوم نجمه زارع
  • ۱۴:۰۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    چند وقتی است که تو بی خبر از حال منی

    فارغ از دغدغه ی پرسش ِ احوال منی

    مثل یک سایه ی موهوم نمی دانم ...نه

    من به دنبال توام ...یا تو به دنبال منی .!؟

    گله ای نیست اگر یک دفه دورم بزنی

    تو همان سیب نچرخیده ی اقبال منی

    این همه بد به دلت راه نده ،طوری نیست ....!

    تو مگر نیمه ی آشفته ی آمال منی ...؟

    سالها دل طلب جام جمت را می کرد .....

    هر نفس در هوس گردش امیال منی

    ای من با تو عوض شد به خیالم یا نه ...

    من همه مال توام یا توهمه مال منی

    زندگی در نفس توست خدا می داند ...

    گرچه هر روز خدا بی خبراز حال منی

    سید مهدی نژادهاشمی
  • ۱۴:۰۵   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار
    تـــو پست مدرنـی و مضامیـن دل آزار

    من اهـل دل و چـای هل و لعــل نگارم

    تو اهل شب و شعر سپید و لب سیگار

    من فلسفه ی عشقم و اشراقی محضم

    تو عقلگــرا چون رنـــه و نیچـــه و ادگار

    من پنجره ای رو به غزل... خواجه ی شیراز

    تو سخت ، پــر از خشتی و مانند بـه دیوار

    با این همه عاشق شده ام دست خودم نیست

    من دختـــر شیریـن سخــن دوره ی قاجـار

    زهرا اقبالی
  • ۱۴:۰۷   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    گاه نزدیک ست و گاهی کامل ازمن دورتر
    می شوی مثل خودم یک دنده و مغرورتر

    آه...ازآن لحظه ای که بی تفاوت ردشوی

    زیر چشمی با نگاهت می شوم محصورتر

    یا کــه رفتار مرا زیـــر نظر خواهی گرفت

    تا که حلاجی کنی در ذهن خود منصورتر

    برخلاف میل خود در باغ چرخی می زنی

    خوشه هــای تا ک مان این روزها انگورتر

    هی گره روی گره ننداز من کم طاقتم

    بین طاق ابـــروانت می شوم من کورتر

    مثل یک پازل که قدری مانده تاجورش کنی

    بیـــن آدم ها فقـــط من با تو هستم جورتر

    وآی از روزی که بند روسری ات وا شود

    بانسیمی می شوم دیوانه و پر شور تر

    خوش به حال شاعرشعری که در وصف تو گفت:

    بین اصحاب هنـــر او می شود مشهــور تر
    بهرام مژدهی )
  • ۱۴:۱۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    خون قبیله ی پدرم عبری است ، خط زبان مادری ام تازی
    از بس که دشنه در جگرم دارم ، افتاده ام به قافیه پردازی

    جسمم به کفر نیچه می اندیشد ، روحم به سهرودی و مولانا
    یک قسمتم یهودی اتریشی است ، یک قسمتم مسیحی قفقازی

    ما سوژه های خنده ی دنیاییم ، وقتی که یک فقیر گنابادی
    با یک دو پاره ذکر و سه تا حق حق ، اقدام می کند به براندازی

    می ترسم از اذیت یارانم ، گفتی برادرم شده ای؟ باشد
    اثبات کن برادری خود را ، باید مرا به چاه بیندازی

    علی اکبر یاغی تبار
  • ۱۴:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دیگر از اوجِ فلک ماه نخواهد افتاد
    به یقین عکس تو در چاه نخواهد افتاد
    سپری می شود این عمر از این پس باشد
    چشم من با تو به یک راه نخواهد افتاد
    خم به ابرو که نیاورد تو را ُمردَن ِ من
    فرصت ِ پر زدن ِ ((آه )) نخواهد افتاد
    به یقین فال مرا عشق تو می پیچاند
    اتفاق خوش ِ این ماه نخواهد افتاد
    تو مگر قاف نشینی که همه می گویند ...؟!
    گذر ِ کوه به یک کاه نخواهد افتاد
    می روم شعر شوم له شده در کنج اتاق ....
    اتفاقی که هرزگاه نخواهد افتاد
    مهدی نژادهاشمی
  • ۱۴:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    همصحبت تنهایی من باز ڪجایی؟!
    امروز خرابم، نڪند دیر بیایی!؟

    من عاشق چشمان یڪی دلبر ظالم
    جز عشق نڪردم بخدا هیچ خطایی

    سهراب شدم،خنجر شیرین به دلم رفت
    زهرم برسان چونڪه مرا نیست دوایی

    جز مردن و آزاد شدن از غم و ماتم
    امشب به لب سوخته ام نیست دعایی

    ای یاور تنهایی من بر سر راهت
    با دلبر بی عاطفه گو هست خدایی
  • ۱۴:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    بدان قدر مرا، مانند من پیدا نخواهد شد
    که هر کس با تو باشد غیر من، دیوانه خواهد شد

    نه تَرکم می کند عشقت، نه کاری می دهد دستم
    جوان بیکار اگر باشد، وبال خانه خواهد شد

    اگر امروز بغضم را، بِراند شانه های تو...
    کسی غیر از تو فردا گریه ام را شانه خواهد شد

    غرورم را شکستی راحت و هرگز نفهمیدی
    که «برجی خسته» با پس لرزه ای ویرانه خواهد شد

    نفهمیدی که وقتی عشق باشد، کرم خاکی هم
    اگر پیله ببافد دور خود، پروانه خواهد شد

    تو را من زنده خواهم داشت، زیرا عشق من روزی
    برای نسلهای بعد ما افسانه خواهد شد...

    حسین_زحمتکش
  • ۱۴:۱۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من كه خود عاشق شدم عاشق تر از اینم مكن
    در مدار عاشقى ناهید و پروینم مكن

    سجده ى سبز نمازم رو به هر ویرانه شد
    اینچنین آشفتگى در دین و آئینم مكن

    در ره عشق تو صد جام بلا نوشیده ام
    جرعه جرعه زهر را در جام نوشینم مكن

    باز مجنون تو شد لیلاى قلب عاشقم
    گرچه فرهاد منى اینگونه شیرینم مكن

    اى كه دستانم پر از حس نیاز دست توست
    این همه سردى تو با دستان مسكینم مكن

    زندگى بى تو برایم گور رویا مى شود
    جان من جانان من محتاج یاسینم مكن
  • ۱۴:۱۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من
    ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من
    ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
    نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من
    یادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گو
    می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
    اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
    این بس نباشد خود تو را کگه شوی از خار من
    گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان
    تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
    خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
    وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
    چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او
    گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من
    گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان
    خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من
    گفتم منم در دام تو چون گم شوم بی‌جام تو
    بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان